صبح هفتم بهمن با این همه تشریفات و تشکیلاتی که تندرو راه انداخته بود ، با تمام ذوق و هیجانی که پدر و مادر هایمان داشتند و با کلاس و پرستیژی که از قیافه ی بعضی نخبه های مدرسه می چکید، برای ما سه نفر روز دیگری بود.
شاید تنها فرصت بود برای کاری که درباره اش حرف زده بودیم و فکر کرده بودیم، تنها کاری که به نظرمان بهترین راه می رسید. شاید برای همین هم بود که به جای دلهره از آزمون ترس و تردید توی چشم هایمان بود .