دیگر نه بغضی در کار بود، نه چشم های خیسی، نه حتی صدای گرفته ای. قیچی به دست و حوله ی حمام به تن، ایستاده بودم جلوی آینه ی دستشویی و زل زده بودم به موهای خرمایی خیسم. انگار شامپوی مخصوص موهای آسیب دیده هم افاقه نکرده بود. حسابی شسته بودمشان، چلانده بودمشان و آماده شان کرده بودم و...