داستان مردی جنگلی به نام چوبان که خالق شهر نجارها می شود، کسی که با درختان جنگل زندگی می کند و غذایش میوه آن هاست؛ او تا به حال انسانی ندیده و شب و روزش را به تنهایی سپری کرده است. روزی از روزها هنگامی که چوبان در حال آب نوشیدن از رودخانه است صدایی میان درختان نامش را می گوید و او را تشویق می کند که دنیایی چوبی بسازد تا بتواند چهره اش را ببیند…
کتاب شهر نجارها