کتاب دربست عشق آباد

Darbast
کد کتاب : 21038
شابک : 978-6003674868
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 120
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
سمیرا آرامی
سمیرا آرامی متولد خرداد ١٣۶۴ است. داستان‌های او تصویری و دیالوگ‌محور است. روابط انسانی، عشق، زندگی و گاهی ظلم به زن و حتی فروش فرزند را چنان صمیمی روایت می‌کند که خواننده را در جای‌جای داستان با خود همراه می‌کند. قلم او سرشار از طنز است و پر از شیطنت‌های کودکانه. هرکدام از داستان‌های این مجموعه برنده‌ی جوایز متعدد جشنواره‌های ملی همچون؛ مقام اول جایزه‌ی داستان تهران، مقام اول جشنواره‌ی داستان‌های ایرانی، مقام اول جشنواره‌ی ملی ج...
قسمت هایی از کتاب دربست عشق آباد (لذت متن)
راستی گفتید دربست تا کجا؟ زن شیشه ی ماشین را پایین کشید و باد پیچید لابه لای موهای بلوندش: - دروازه غار چراغ سبز شد و راننده دنده را پر کرد و با نوک پا پدال گاز را فشار داد. - چند روزی توی باغچه بسته بودمش. اسمش رو گذاشته بودم خرمایی. نه اینکه رنگش خرمایی باشه. نه! توی سفیدی چشماش دوتا خرما داشت و پشت آن خرماها انگار چیزی بود که وقتی صدایش می کردی نگاهت می کرد. زن در سبد چوبی را برداشت و نگاهی به خروس انداخت. - کمتر مردی دیدم که جذب نگاه خرمایی بشه! از خیلی مردا شنیدم که می گن چشم زن، باید سگ داشته باشه و آدمو بگیره! راننده کلاه لبه دارش را عقب کشید و دوتا مردمک سیاه چشمانش را انداخت توی آینه ی وسط و دنبال سگی گشت.