با غروب فروغ لای استخوان
با فروغ غروب تصادم
با غروب دنباله ی ناله های مردی که در طول از کوژ گرده ی احمد آباد از مستوفی دق
از جاده ای که شهر را هنوز بدرود نگفته ای
به خودش می پیچد
به ساختار خودم رضا نیستم
رضا روزبهانی ام
از ساختار تک جملگی خودم تهوعم می آید
نفرین به این همه حیا
نفرین به این همه سیاه چاله و انرژی تاریکی
که
از من می زاید مدام.
کتاب الف _ بابا