شاهزاده بهرام در شکار مورد حمله قرار گرفت و به وسیله سلمی و بعد از رسیدن ملتزمین رکاب نجات یافته و چند نفر از متجاوزین را اسیر نمود. این خبر به سرعت برق به گوش منذر رسید و بدون درنگ برای ملاقات شاهزاده به قصر خورنق رفت. وقتی به آنجا رسید بهرام را دید خشمگین در باغ قدم میزند، اما وقتی از آمدن منذر آگاه شد، خندان از او استقبال کرد.
(برگرفته از متن کتاب)
سی چه چاپ نیکنی ؟