موضوع رمان حاضر داستانی عاشقانه است. «لعیا» با کمک داییاش «نظیر» در کنکور قبول شده و برای ادامه تحصیل به تهران میآید. او در دانشگاه با دختری به نام «کاترین» آشنا میشود. «کاترین» دختر یک کارخانهدار آلمانی است که در سفرش به ایران، عاشق ایران شده و ایران را برای زندگی انتخاب کرده است. «نظیر» در دیدار با «لعیا»، با «کاترین» آشنا شده و عاشق وی میگردد، امّا «کاترین» با فردی به نام «سامان» ازدواج میکند و صاحب دختری به نام «پرستو» میشود. «سامان» وی را ترک میکند و «کاترین» برای فرار از مسئولیت مادری «پرستو» را با کمک «نظیر» به پرورشگاه میسپارد. بعد از ماجراهایی، «نظیر» به عشق دیرین خود «کاترین» میرسد و دخترش را نیز به او میسپارد و «کاترین» زندگی جدید و رضایتبخش خود را در کنار «نظیر» و «پرستو» آغاز میکند.
کتاب حرف های نگاهت