من روی تخت اتاق مهمان جنی دراز کشیده و به صدای کامیون جاویر در بیرون از خانه گوش میدادم از رادیوی ماشین او صدای مردی به گوش میرسید که به زبان اسپانیایی در مورد وقوع آتش سوزی مهیب در تپههای خشک کالیفرنیا صحبت میکرد او گفت fuego avanca rapidamente hacia nosotros یعنی اتش به سرعت به طرف ما در حال حرکت است. وقتی به کلمه آتش رسید طوری صدایش را پایین آورد و هر بخش آن جداگانه ادا کرد که انگار شعله های آتش را در کاغذ پیش رویش میدید. آتش همان طور جام گیر داشت
جنی زیر دوش حمام یکی از آهنگهای دایانا راس را زمزمه میکرد بی آنکه شعر آن را بخواند. آبگرمکن میخرید گربه همسایه مثل بچه ها ناله میکرد و این یعنی فراپوچینو در حیاط بود. به پشت چرخیدم و شکمم را مالیدم پیک کے نوزده سال تمام به مردی که حتی اسمش را هم نمیدانستم فکر کرده بودم مردی که نه صدایش را شنیده بودم به چهره اش را دیده بودم و نه حتی اسم فامیلش را می دانستم ولی همیشه میدانستم اگر او را ببینم میشناسم فقط کافی بود به چشمان او نگاه کنم تا بشناسمش با خودم گفتم به همین خاطر هم هست که ادی دیوید نمیتواند آن مرد باشد. اگرچه اسم فامیل او مغایرت داشت ولی از همان لحظه ای که او را دیدم احساس کردم خودش است او را شناخته بودم آتش به سرعت به طرف ما در حال حرکت است.