مولف محترم از بنده خواسته اند که در پی مطالب ارسالی کتاب در دست چاپ ایشان، اتوبیوگرافی مختصر تهیه و تقدیم نمایم، لذا چند شبانه روز است که افکارم درهم و برهم و روح و روانم متلاطم این برنامه شده که از کجا آغاز، چگونه شرح و به چه نحو به اتمام برسانم چرا که ۷۸ سال عمر در هر مقطع آن، از کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سرانجام پیری و ده ها نوع بیماری و درماندگی می نماید که برای هر مقطع از عمر، می شود کتاب یا کتاب هائی نوشت آن هم از سر گذشت و سرنوشت فردی که گردباد، طوفان سرما و تاریکی و مه به همراه غم های کمر شکن زندگی، فرصت های طلائی را از او گرفته اند. محض نمونه در اوج جوانی در ۲۰ سالگی و در سلک سپاهی دانش دوره اول با سقوط از اسبی سرکش در روستای لاوان بخش «قیدار» آن زمان و شهرستان خدا بنده فعلی تابع استان زنجان سال ١٣٤٢ شکستگی مچ دست راست که ساعد و بازو را باعث شد که با نبودن وسائل نقلیه و امکانات پزشکی، دستی را که درشت نی و نازک نی آن پوست را شکافته و استخوانها بیرون زده بودند...
کتاب رنج شکوهمند