راننده به سرعت می راند. اسامه در صندلی اش فرو رفته بود تا فکر کند. اصولا به عنوان مسئول دایره ی جنایی کابل، برای همه ی مرگ هایی که در شهر رخ می داد فراخوانده می شد. هر سال صدها نفر به دلایل غیرطبیعی جان خود را از دست می دادند امّا بیش از سه چهارم مرده ها به تروریسم مرتبط بودند و این گونه از دایره ی آمارهای پلیسی خارج می شدند. در این موارد اسامه با احتیاط خودش را دور نگه می داشت و به مقامات ائتلاف اجازه می داد مداخله کنند. آمریکایی ها برخلاف همدلی ظاهری، مثل همه ی افغان ها به او هم اعتماد نداشتند؛ سوءظنی که اسم کوچکش آن را تشدید می کرد. چطور باید برای آن ها توضیح می داد وقتی پدرش محمد قندار[9] _ سوّمین محمد خانواده، چوپان و پسر چوپان بلوچ _ این اسم را برایش انتخاب کرده بود، شیخ اسامه بن لادن[10] کودکی سعودی و کاملا ناشناخته بود که تنها عنوان افتخارآمیزش این بود که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده؟ به هرحال این گونه وقتی کسی فرمانده ی پلیس کشوری بود که نیروهای ناتو آن را اشغال کرده بودند، داشتن اسم اسامه برگ برنده نبود.
این سه گانه کابل عالیه همه باید بخوننش ، به ترتیب مرد کابل ، بد ، کابل اکسپرس هم پلیسی هم مسائل اجتماعی و سیاسی افغانستان بخوبی نشون میده با تاریخ مبارزات هم تا حدودی آشنا میشید ، بن لادن ، احمدشاه مسعود ، طالبان و ... بخرید و بخونیدش ، از خواندن این سه گانه پشیمان نمیشید .
عجب داستانی خوندش خیلی لذت بخشه واقعا