دیوید رز در این کتاب استدلال میکند که فرهنگ اعتمادزا مهمترین عامل در توضیح موفقیت متفاوت جوامع است. او بر این باور است که فرهنگ یک جامعه میتواند به عنوان تکیه گاه بنیان نهادی نقش کلیدی در باورها و اعمال جامعه داشته باشد. نهائها جامعه را به شکوفایی میرسانند و از فروپاشی آن جلوگیری میکند بشرطی که مکانیسم مبتنی بر فرهنگ اعتمادزا آن نهادها از فروپاشی نجات دهد.این باورها و اعمال هستند که به فقر و استبداد مداوم منجر میشود یا پایهای برای به حداکثر رساندن رفاه و آزادی عمومی ایجاد میکند. او استدلال میکند که اگر فرهنگ,اعتماد را تشویق کند، با ترویج همکاری گروه بزرگ در مقابل عقلانیت فردی(به عنوان عاملی برای عمل کردن بر مبنای انگیزههای بد درونی), امکان دموکراسی بازار آزاد را فراهم میکند که به نوبه خود باعث شکوفایی انبوه میشود.این اعتماد مبتنی بر فرهنگی است که اعتماد را در سنین پایین به کودکان القا میکند و آموزش قابل اعتماد بودن به کودکان برای داشتن جامعه ای با اعتماد بالا ضروری است.این آموزش که پرهزینه هم هستند , باید قبل از اینکه بچهها بتوانند خودشان فکر کنند اتفاق بیفتد.اگر افراد به اندازه کافی قابل اعتماد باشند، فرض اینکه دیگران قابل اعتماد هستند، به تنظیمات پیش فرض تبدیل میشود که هزینه انتقالها را کاهش میدهد و امکان همکاری و رفاه بیشتر را فراهم میکند او معتقد است فرهنگ با کدگذاری ایدهها با استفاده از سلایق اخلاقی حتی میتواند بستر مناسبی برای تببین علل تروریسم باشد . نگاه او به وضعیت نهادی جهان غرب نیز مثبت نیست و اعتماد را در این جوامع در روند تضعیف شده نسبت به گذشته میبیند . او در این کتاب به خطر قبیله گرایی و آسیب آن به فردگرایی با عدم حضور فرهنگ اعتمادزا در جوامع بزرگ اشاره دارد مجال برای تببین بیشتر نیست.ترجمه کتاب در بخش هایی برای خوانایی نیلز به بازبینی دارد .خواندن این کتاب را برای دوستداران تحلیلهای اقتصادی , اجتماعی ، توسعه و تمدن سازی , علوم سیاسی در کنار کتاب هایی چون چرا ملتها شکست میخورند اثر آقای دارون عجم اوغلو ، انحطاط بزرگ اثر نایل فرگوسن ، ذهن درستکار اثر جاناتان هایت ، اعتماد اثر فرانسیس فوکویاما ، فرشتگان بهتر ذات ما اثر استیون پینکر ، اندیشه عدالت نوشته آمارتیا سن و اقتصاد فقیر اثر آبهیجیت بنرجی پیشنهاد میکنم .