کتاب «همه شجاعتی که یافتیم» نوشته کارلی شابفسکی، یک رمان حماسی و دراماتیک است که داستانی دلهرهآور از جنگ جهانی دوم و نقش زنان در مقاومت را روایت میکند. این اثر، با پرداختن به موضوعاتی چون شجاعت، عشق و قربانی، خوانندگان را به دل یکی از تاریکترین دورههای تاریخ بشریت میبرد و قصهای الهامبخش و در عین حال پرتنش را بیان میکند. داستان در فرانسه سال 1942 روایت میشود و به زندگی کاسیا، یک عامل رادیویی که از لهستان به فرانسه فرار کرده تا با گروه مقاومت فرانسوی همکاری کند، میپردازد. کاسیا که برنامهریزی کرده بود تنها به سفر خود ادامه دهد، با دختری لال به نام الودی در ورشو برخورد میکند. الودی که با چشمانی قهوهای و سبز، یادآور کسی است که کاسیا عمیقا دوست داشته، به طوری که او نمیتواند این دختر را پشت سر بگذارد، حتی با وجود تمام خطرات. در فرانسه، کاسیا و الودی در یک مزرعه با هوگو، عضو ناخواستهی مقاومت، مستقر میشوند. با گذشت زمان و به اشتراک گذاشتن گفتگوهای زمزمهوار و کندللیت، هوگو متوجه میشود که کار کاسیا به عنوان عامل رادیویی چقدر شجاعانه و پرخطر است و این دو به یکدیگر نزدیکتر میشوند. اما کار کاسیا به عنوان عامل رادیویی روز به روز خطرناکتر میشود. با نزدیک شدن نیروهای آلمانی به موقعیت او، هر پیام رادیویی میتواند دشمن را به در خانهی او، به هوگو و الودی نزدیکتر کند.
«همه شجاعتی که یافتیم» داستانی دلخراش و همزمان گیرا دربارهی تصمیم شجاعانه یک زن برای ریسک کردن همهچیز به منظور نجات دادن تعداد بیشتری از افراد از دست نازیها است. این رمان که سرشار از احساسات و حرکتهای دراماتیک است، برای طرفداران آثاری چون "خالکوبی آشویتس"، "وقتی ما خودمان بودیم" و "شبکه آلیس" ایدهآل است.
کتاب همه شجاعتی که یافتیم