قطب نمای برنجی باید به عنوان یکی از بهترین کتاب های دهه شناخته شود!
قطب نمای برنجی داستانی پر از پیچ و خم از ابتدا تا انتها است.
گرمای دویدن از بدنم رفته بود و همین طور که موقعیت را می سنجیدم، دستانم را ها می کردم تا گرمشان کنم. هیچ راهی نبود که بتوانم به خانهٔ آن نازی بازگردم. حتی اگر هنوز متوجه غیبت من نشده بودند و سوءظن هم به وجود نیامده بود، بازهم به وضوح این احتمال وجود داشت که با طلوع خورشید، اس اس در خانهٔ اوبرست را بزند و اجازهٔ ورود بخواهد. باید فرض می کردم حتی اگر لنز هم نام مرا به آنها نداده، اتو این کار را کرده است یا آن قدر شکنجه اش می کنند تا اسم مرا لو دهد. خودکشی لنز امنیت مرا تضمین نمی کرد. درنهایت، اس اس یا حتی بدتر از آن، گشتاپو، کوچک ترین احتمال را مبنی بر اینکه اوبرست به یک جاسوس در خانهٔ خود جا داده باشد پیگیری می کردند؛ به خصوص باتوجه به مهمان های اخیری که به خانه اش آمده بودند؛ ازجمله وزیر تسلیحات و جنگ یعنی آلبرت اشپر به همراه تعدادی از افسران ارتش و چند کاپیتان نیروی دریایی.
تا وسطای کتاب هیجان خوبی داشت اما بعد اون به نظرم خیلی افت داشت
داستان خوشخوان و خوب از جنگ دوم جهانی در اروپا. داستان یک جاسوس آمریکایی که همان صفحه اول کتاب پشت خطوط دشمن در آلمان لو میرود و باید در طول کتاب فرار از دست گشتاپو را کلید بزند. کاری که برای ان هم آموزش دیده و هم برنامه ریخته است. داستان اطلاعات خوبی از سازمانها، روندها و اوضاع و شرایط جنگ دوم در اروپا درون خود دارد و قوت آن اینست که علیرغم داشتن حجم بالایی از اطلاعات خوشخوان است. به من که خوش گذشت.
داستان اطلاعات خوبی از سازمانها، روندها و اوضاع و شرایط جنگ دوم در اروپا درون خود دارد و قوت آن اینست که علیرغم داشتن حجم بالایی از اطلاعات خوشخوان است. به من که خوش گذشت.
لطفا این کتاب رو موجود کنید