آیا هنوز بدتر از این در انتظار ماست؟ آیا کل جوامع بشری در مارپیچی از سیر نزولی گیر کرده است که پایانی بر آن متصور نیست و کسی نمی تواند آن را متوقف کند؟ حقیقت این است که تجزیه و تحلیل آن چه هست، پیش بینی آن چه خواهد بود، اعلام آن چه باید باشد انسان را سخت نسبت به سرنوشت جامعه جهانی دچار نا امیدی می کند. اگر این یا آن عمل مجدانه ظاهرا اجازه می دهد برای مشکل کم و بیش محدودی راه حل مثبتی پیدا شود، برعکس یک نظام جهانی برخوردار از چنان هماهنگی و تعادلی که بتواند بی آن که مسئله ای را به نحو خطرناکی بی جواب بگذارد به رفع مشکلات زمان ما بپردازد فعلا وجود ندارد.
بی تردید، «نظام» جهانی قائم به نفس خود وجود ندارد. البته، این جهان از ساختارهای عمیقا متفاوتی تشکیل شده است که یا از لحاظ جغرافیایی مستقل اند و یا در فضای واحدی با هم جمع شده اند، اما روابط میان این ساختارها همیشه بر پایه منطقی یکسان استوار است که می توان آن را منطق سلطه نامید که کارایی آن اجازه می دهد وجود «نظام» احراز شود.