هنگامی که هایدگر اعتقاد راسخ داشت که مغرب زمین در سراشیبی زوال افتاده و فرهنگ فریبنده و محتضر این دیار در حال فروپاشی است، بر آن شد که بار دیگر با تمامی قوا هرگونه آزاده به سوی عظمت اصیل را تقویت کند، اراده ای که در ظهور ملت آلمان به طریقی جدید تجلی می یافت اما هدایت و سازماندهی این خواسته چندان آسان نبود و یک رهبر فکری می طلبید که هایدگر با نقل قولی از رساله جمهوری (Politein)، به افلاطون، این رهبری فکری، اختیار تام داد.
(برگرفته از متن ناشر)