«قلمم را روان می لغزانم و تعابیرم را ساده و بی آلایش و آرام روی کاغذ ثبت می کنم. قلم ناچیز و کم ارزشم برای نوشتن برداشت آزاد از دعاها بسیار فرومایه است، اما عشق به وجودی گران بها و امید به دستان کریمانهٔ صاحب دعا جرأت نوشتن و جسارت برداشت های آزاد از چشمه ساری همیشه جوشان را در دلم زنده کرده است.
امیدوارم چشم تو نیز هنگام خواندن این دعاها مثل دیدهٔ من وقت نوشتن، پر از اشک شود و دلت همچون قلب من مملو از محبت به دوستی گردد که همیشه منتظر صدای توست، چون خودش فرمود صدایم کنید تا جوابتان دهم و رسول بزرگوارش وعده داد که محبوب ترین اعمال در پیشگاه خداوند بر روی زمین، دعاست که دعا، قضا و بلا را برمی گرداند و شفای هر درد بی درمان است.
...
وقتی از خودت عصبانی هستی، وقتی از دنیا و مشکلاتش کلافه ای، وقتی کوچه های امیدت بن بست و پل های آرزویت شکسته شده اند، وقتی دلت ابری و چشمت بارانی و گلویت آبستن بغضی قدیمی است، آبی به صورتت بزن و وضویی بگیر و دست به دعا بردار...
...
سلام خدا!
صدای مرا می شنوی که از پس همهٔ بی پناهی ها چشم امید به درگاهت دوخته ام؟
ندای درونم را می پذیری که به بارگاهت آمده ام؟
نجوای آرامم را قبول می کنی که در گوشت زمزمه می کنم؟
من به تو پناه آورده ام! مقابل تو ایستاده ام درحالی که از همه کس و همه جا مأیوس شده ام و سراغ هرکسی که رفته ام دست ناامیدی به سینه ام زده است.»