«باران خلاف نیست» مجموعهای از یادداشتها و نوشتارهای کوتاه کورش علیانی(۱۳۵۰) است. در یکی از نوشتارهای این کتاب میخوانیم: حالا رفتی توی آجیلفروشی، آجیل خوردی یا رفتی توی گلفروشی، گل بو کردی، هر چی بود، تمام شد. رفتی از این عالم. یک جای خوبی میروی که تعریف نکنم برات. فقط یکی بگویم که آنجا کسی حرف مفت نمیشنود. تو هم که بروی همین است. حالا اینجا عادت کردهای هر روز یک عالم حرف مفت بشنوی. آنجا دیگر حرف مفت نیست. هر چه گوش میکنی، حرف مفت نیست. مثل یک بچهای که هر روز صبح از خواب بیدار میشده، یکی میزدهاند تو سرش، حالا که نمیزنند، باورش نمیشود. هنوز منتظر است. آخرش هم میرود یک گوشه یواشکی خودش یکی میزند توی سر خودش. تو هم میروی یک گوشه، منتظر حرف مفتی دیگر، میروی یک گوشه برای خودت حرف مفت میزنی. بعد میبینی نمیشنوی. حرف مفت خودت را هم نمیشنوی. عجب جایی. هیچ کس آنجا حرف مفت نمیشنود. یک پنبهای توی گوشها کردهاند که فقط حرف حساب را میشنوی. راحت. دیدی چه جای قشنگی؟
کتاب باران خلاف نیست