این روزها در بسیاری از نقاط شهرها، موشهایی پیدا میشوند که رهگذران با دیدن آنها مورمورشان میشود. شاید فکر کنیم وضعیت از این بدتر نمیشود! اما من میخواهم بگویم اوضاع آنقدرها هم بد نیست که فکرمیکنید! البته نه اینکه بد نباشد، بلکه میتواند عالی هم باشد! میپرسید چطور؟ عرض میکنم؛ پنج موش بامزه داستان ما، روزی متوجه میشوند که محل زندگی آنها در زیرزمین یک خانهی قدیمی ناامن شده است. آنها چه فکری میکنند؟ آیا مثل خیلیهای دیگر میچسبند به همان گوشهی آشنای خودشان و زندگی را میگذرانند و با ترسها و ناامنی کنار میآیند یا اینکه تصمیم میگیرند زندگیشان را جور دیگری سپری کنند؟
اگر فکر میکنید با همین چند جمله در کنار اسم کتاب، داستان لو رفته است، باید بگویم مرتکب اشتباه شدهاید! داستان پنج موش بامزه خانه میسازند، حالاحالاها لو نمیرود، زیرا آن قدر پیچوتاب و جذابیت دارد و خواننده را همراه خود میکشاند که به همین سادگی ول کن ماجرا نیست.
اگر از من بپرسید آیا داستان پنج موش بامزه خانه میسازند را میپسندی، باید بگویم «بلی» میپسندم! اما اگر بپرسید چرا؟ باید ساعتها دربارهاش حرف بزنم! و میدانم که حتما خواندناش از حوصلهی شما خارج است.
اما بگذارید خلاصه کنم؛ نویسندهای که با دیدن این موشهای آدم مورمور کن یک داستان زیبا خلق میکند و به ما میفهماند حتی همین موشهای کثیف شهری که در زبالهدانیها زندگی میکنند هم میتوانند صاحبخانه و زندگی زیبا و باشکوهی باشند، به نظرم آدم معمولیای نیست!
البته شاید هم معمولی باشد فقط یک فرق دارد؛ آن هم خلاقیت اوست!
بله، درست حدس زدهاید، این نویسنده توانسته است چنین ایدهای خلاقانهای را وارد داستان کند و از کلمهی تکتک موشهای بامزهی داستان یک ایدهی جدید بیرون بکشاند و به نظرم زیبایی داستان همین جاست.
اگر جای نویسنده بودم و خودشیفته نبودم اسم داستانم را «خلاقیت» در «خلاقیت» میگذاشتم. اما حیف که نه نویسندهام، نه خلاقم و نه این اسم، خوب، مناسب و کودکپسند است. فقط اگر انصاف داشته باشم باید بگویم که این اسم اتفاقا خیلی هم مناسب است! چون به ما میفهماند که حتی موشهای کثیف شهری هم با خلاقیت میتوانند زندگی جهنمی خود را بهشت کنند. و «خلاقیت» چیزی است که ما بزرگترها باید از الان به کودکانمان یاد بدهیم. راستی! خلاقیت که یاددانی نیست، پس باید چه کنیم؟ به نظرم باید شرایط را طوری فراهم کنیم که خلاقیتها بجوشند و خود را نشان دهند. درست مثل کاری که چیساتوتاشیرو کرده و انحصار داشتن خلاقیت به آدمهای خاصل با آموزشهای خاصل و تعلق به گروه خاص را شکسته است. او به ما میگوید کافی است به عنوان بزرگترها شرایطی دست کنیم تا کودکان راهحلهای خود را برای بودن در شرایط یا گذشتن از شرایط پیدا کنند. حالا کودکان از هر طبقه و خانواده و با هر سطح آموزشی که باشند حتما موجودات خلاقی هستند، فقط باید آنها را ببینیم.
کتاب پنج موش بامزه خانه می سازند