در طول تاریخ بشر، هنرمندان بزرگ و نامدار بسیاری از سرتاسر جهان و در زمینههای مختلف ظهور نموده و با هنر خود، اذهان مخاطبانشان را جادو کردند. این هنرمندان، بسته به عوامل محیطی و انسانی مختلف و موثر بر زندگانیشان، از منابع الهام فراوانی برای خلق آثار خود بهره میبردند. این منابع طیف وسیعی از مناظر طبیعی تا دستنوشتههای باستانی را دربر گرفته و به طرق مختلف، زندگی و مخلوقات هنری این افراد را تحتتأثیر قرار میدهند. یکی از این منابع در دورههای تاریخی مختلف، از گذشتههای دور تا به امروز محل توجه خیل عظیمی از هنرمندان بوده، قصهها و افسانههای کتب الهی و مقدس است. این داستانها و اسطورهها، از روایت هبوط آدم و حوا گرفته تا کشتیگرفتن حضرت موسی و خدا، خود بهتنهایی از غنا و جذابیت قابلتوجهی برخوردار بوده و تا به امروز، مورد استفاده و بهرهبرداری هنروران بیشماری برای آفرینش آثار ارزشمند خود قرار گرفتهاند. کتاب «هفت خفتگان» اثر عباس اکبری، نویسنده ایرانی، یکی از بهترین آثار نوشتهشده براساس یکی از شناختهشدهترین این اساطیر و قصص، یعنی داستان اصحاب کهف است. این نمایشنامه را بهعنوان اولین اقتباس قرن بیستمی از روی این داستان مشهور میشناسند. داستان کتاب حاضر، از نقطهای آغاز میشود که آرتور کینگزلی پورتر، کاوشگر باستانشناس و بیقرار آتش به جان گرفتهی هنر، یکی از هفت خفته غار یعنی مارکوس را پس از سیصد و اندی سال از خواب گران بیدار میکند، درحالیکه مارکوس بر این گمان است که تنها یک روز خفته است. او بهقصد تهیهی آذوقه برای خود و سایر دوستان و همراهانش راهی شهر افهسوس میشود؛ شهری که با آنچه او بهخاطر داشت بهکلی متفاوت است. شرایط او حالا همچون بیگانهای در سرزمینی غریب و چون ماهیای خارج آب است که دنبال پاسخی برای سوالات بیشمار خود به جستوجو در شهر میپردازد و درگیر ماجراهای گوناگونی میشود. مطالعه این کتاب، بهدلیل داستان زیبا و گیرایی که دارد و همچنین نثر روان نویسندهاش، بسیار لذتبخش بوده و تجربهای فراموش ناشدنی را برای خوانندگانش رقم میزند.
کتاب هفت خفتگان