اگرچه جریان روشنفکری در غرب پدید آمد و برای خود، مبانی و اهداف روشن داشت اما در جوامع گوناگون و ادوار مختلف، اشکال و مصادیق متفاوتی داشته و دارد. جلوه برتر جریان روشنفکری در ایران، در قلمرو مبارزه با استبداد و استعمار و استثمار بود. بدون شک این پدیده را نباید نادیده گرفت و ضروری است به میزان شایسته ای مورد توجه قرار داد. چنانکه خود جریان روشنفکری بر نقد و تحقیق استوار است، حدود اشکال این جریان را هم باید به دقت تقد و بررسی کردتا از کجرویها و درجازدنهای بیجا پرهیز شود.
از جمله آفتها وکجرویها، تقلید از این رویه است که مثلا چون غرب با دین مسیحیت که اصولش نامعقول و روحانیتش مشکل آفرین بوده درافتاده است، ما نیز با اسلام درافتیم! در صورتی که نه در اصول اسلام تردید و نه از روحانیت آن سابقه بدی سراغ داریم. علمای اسلام اگرچه باتقضای جایگاه و تفکر و تربیت خاص خود، غالبا مدافع سنت و وضع موجود بوده و نیز تحت تأثیر قدرت سیاسی قرار گرفته اند؛ اما به هر حال در حد توان و امکانات خود، همیشه مروج دانش و اندیشه و حامی فقرا و مستضعفنا بوده اند. و به دلیل تفاوت اسلام با مسیحیت و اختلاف شرایط روحانیت اسلام با کلیسای مسیحیت، روحانیت سلام نه با فیزیک دینی به جنگ علوم جدید آمده و نه با حاکمیت قرون وسطایی به حرمت و حیثیت جامعه و مردم آسیب زده است.
غرب تجدید حیات فکری و علمی خود را چنانکه خود قبول دارد، تا حدود زیادی وامدار دانشمندان جهان اسلام است بنابراین در حوزه روشن اندیشی، برخلاف عقل و انصاف است که مسیحیت و اسلام را یکسان گرفته و روحانیت این دو دیانت را یکسان ببینیم.
در کتاب ماجرای غم انگیز روشنفکری در ایران، نخست روند پیشرفت، مبانی، اهداف و نتایج جریان روشنفکری غرب مورد بحث و بررسی قرار گرفته، سپس جریان روشنفکری داخلی، مورد تحلیل انتقادی قرار می گیرد.
بخش اول: نگاهی به جریان روشنفکری در غرب
بخش دوم: جریان روشنفکری در ایران
بخش سوم: چاره جویی واقع نگرانه
کتاب ماجرای غم انگیز روشنفکری در ایران