رواقیون فضیلت و کسانی که فضیلت را تجسم می بخشند (که در نهایت به معنای حکیم ایدئال است که شخصیت او در اصطلاح رواقی فوق العاده «زیبا» است) را دوست دارند. این مفهوم از فردی کاملا عاقل و خوب به فرد مشتاق رواقی جهت، ساختار و ثبات در عمل می دهد. از آغاز اندیشه ی یونانی، حکیم به مثابه ی یک الگوی زنده و ملموس عمل کرده است. ارسطو در بخشی از پروترپتیکوس خود به این امر گواهی می دهد: «ما برای چیزهای خوب چه هنجار یا معیار دقیق تری از حکیم داریم؟» عمل تقلید از حکیم ایدئال رواقی از جهاتی با تقلید از مسیح، محمد، بودا و سایر بنیان گذاران ادیان قابل مقایسه است. بااین حالْ حکیم به صراحت یک داستان تخیلی بود. رواقیون شک داشتند که او هرگز به شکل مجسم وجود داشته باشد و اگر وجود داشته باشد، می گویند که او باید به اندازه ی ققنوس نادر باشد. آن ها از این مفهوم به عنوان یک ایدئال فرضی برای تأمل و مقایسه خود استفاده می کردند. بااین حالْ آن ها همچنین نمونه های متعددی از مردان نسبتا «عاقل و خوب» را مورد مطالعه قرار دادند که نقش بسیار مهمی در تربیت خود داشت. به عنوان مثالْ مارکوس به خود یادآوری می کرد: «به طور مداوم یکی از افراد باستانی را در ذهن داشته باش که با فضیلت زندگی می کرد.»