. این کتاب روایت گر زندگی دکتر روانکاوی به نام سلیمان است .که برادری دوقلو به نام سپهر دارد؛ درست همزمان با شبی که سپیده خواهر آن ها دست در دست جلال خانه پدری را ترک می کند .
تغییراتی در خلق و خوی سپهر پدید می آید، گویا دل به کسی بسته است. سلیمان که گمان می کند هرگز دختری را باب میل خود نخواهد یافت، با کسی ملاقات می کند که تمام معادلات ذهنی اش را به هم می ریزد. گویا سپهر و سلیمان هر دو دلداده ی یک دختر شده اند!
کتاب شب های بی ستاره