نتیجهی فردمحوری افراطی ، نادیده گرفتن سویههای جمعی و اجتماعی امور است که فرد را به شکل افراطی به سمت تغییر درونی سوق میدهد و نتیجهی آن افزایش عرفان گرایی،استقبال مفرط از روانشناسی موفقیت و پدیدارشدن انسان اقتصادی یعنی کسی که همهی امور را از دریچهی هزینه-فایدهی اقتصادی مورد توجه قرار میدهد ، در جامعهی امروز ماست.از بعد سیاسی-اجتماعی افراد به جای تلاش برای ایجاد تغییرات اجتماعی صرفا به تغییرات درونی و فردی روی میآورند و نقش نهادها و سازمانها و امور اجتماعی در شکل گیری پدیدارها و علت یابی نابسامانیها کمرنگ شده و نادیده گرفته میشوند و تمام مسئولیت موفقیتها و شکستها بر دوش فرد قرار داده میشود و گمان میرود با ایجاد تغییر در فرد کل روندهای مسئله دار و نابسامان اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،فرهنگی به سامان خواهند شد.
کتاب خوبی است.نویسنده با رویکرد آکادمیک و زبان آکادمیک و البته قابل فهم ،به نقد روانشناسی گرایی (تقلیل علل همهی امور به روانشناسی افراد و در نظر نگرفتن پیچیدگی علل وقایع) و اقتصادگرایی ،پرداخته و فردگرایی افراطی رایج در جامعه و همچنین محیط آکادمیک و علمی رو نقد کرده.ضمن بیان نظری موضوع ، نمونههای عینی اون رو در هم در سطح جامعه و هم در تحقیقات و مقالات علمی و دانشگاهی نشون داده.