در بیشتر تحقیقات اجتماعی غالبا با این گزاره برخورد می کنیم که «تنها توانسته ایم بخش اندکی از واقعیت مورد مطالعه را بشناسیم یا فهم کنیم». اغلب، علت این وضعیت را «پیچیدگی و چندوجهی بودن واقعیت اجتماعی و غیرقابل کنترل و پیش بینی بودن جهان اجتماعی» عنوان می کنند. در عین تأیید هر دو علت، می توان به علل دیگری نیز اندیشید؛ در هر علمی، از جمله علوم اجتماعی، جعبه های سیاهی وجود دارد که می تواند پاشنه آشیل آن علم باشد یکی از جعبه های سیاه در علوم اجتماعی مربوط به ساختار واقعیت اجتماعی و تعیین کننده های بنیادی آن است. آن را چنان بدیهی انگاشته ایم که دیگر شکی در شناختمان درباب آن نداریم. گویی واقعیت اجتماعی را به تمامی دریافته ایم. در این کتاب کوشیده ام تا درعین به چالش کشیدن هستی شناسی های اجتماعی رایج، تصویر روشن تر و چندجانبه تری از ساختار واقعیت اجتماعی و تعیین کننده های بنیادی آن به دست دهم، به ویژه تأکید بر قابلیتی از واقعیت اجتماعی که امکان پویایی اش را فراهم می کند و می تواند به واسطه همین قابلیت در باز تولید و تغییر خود موثر باشد. این همان ویژگی است که آن را «خودزایشی واقعیت اجتماعی» نامیده ام و در جای جای کتاب کوشیده ام آن راتصریح و تشریح کنم.
کتاب ساختار واقعیت در علوم اجتماعی