کتاب قصه زندگی فارابی

Farabi
کد کتاب : 133723
شابک : 978-6003240612
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 48
سال انتشار شمسی : 1393
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
نوع چاپ : دیجیتال - POD

معرفی کتاب قصه زندگی فارابی اثر زینب یزدانی

چند سالی از آمدنم به بغداد می‌گذشت. به خاطر علاقه‌ی زیادی که به علم و دانش داشتم، سعی کردم در بیش‌تر کلاس‌های درسی که استادان بزرگ برپا می‌کردند، شرکت کنم. همه‌ی استادان مرا می‌شناختند.از هوش و استعدادم تعریف می‌کردند و از من می‌خواستند که این استعداد خدادادی را پرورش دهم . به خاطر تشویق‌های استادان و تلاش‌های خودم به زودی توانستم دانشمند زمان خود شوم. ریاضی، منطق، فلسفه، موسیقی، پزشکی، ستاره‌شناسی، روان‌شناسی، ادبیات و…از جمله علومی بود که من تا آن زمان آموخته بودم.
در تمام این سال‌ها، پدرم هزینه‌های درس و زندگی‌ام را می‌پرداخت. او همیشه در نامه‌هایش از من می‌خواست که هم چنان در یادگیری علوم زمانه تلاش کنم. به خاطر لطف و مهربانی پدر من تا آن روز هیچ مشکلی در بغداد نداشتم. امّا روزگار همیشه به یک شکل نمی‌گردد و خوشی زندگی برای همیشه پایدار نیست. یک روز نامه‌ای از سوی مادرم رسید. مادر در آن نامه بدترین خبر زندگی‌ام را به من داد. بله! پدرم به خاطر بیماری ما را تنها گذاشت و به دنیای دیگری کوچ کرد.
آن قدر پدرم را دوست داشتم که نمی‌توانستم مرگش را بپذیرم. روزهای زیادی در غم از دست دادن پدر گریستم. پدرم بهترین بود و من نمی‌دانستم بدون او چگونه به زندگی‌ام ادامه دهم. چند روز به مدرسه نرفتم و در اتاقم، تک وتنها به خاطرات گذشته فکر کردم. در همه ی آن خاطرات پدر را می دیدم که در کنار من بود. دست هایم را در دست می گرفت و برایم از دلاوری ها و از خود گذشتگی سربازانش می‌گفت. گاهی هم با من بازی می‌کرد و هر وقت بیمار می‌شدم، زود می‌رفت و پزشک را با خود می‌آورد. همیشه نگران من بود و تلاش می‌کرد بهترین‌ها را برایم فراهم کند. اکنون او رفته و من در این شهر غریب، احساس می‌کنم بزرگ‌ترین پشتوانه‌ی زندگی ام را از دست داده‌ام.

کتاب قصه زندگی فارابی