این اثر در ژانر عاشقانه اجتماعی می باشد در بخشی از رمان می خوانیم از اسب پایین آمدم سر سهند را روی سینهام گرفتم. یارین رهئ عشقینده کونول قان اولا، خوشدور (در راه عشق اگر دل خون شود، خوش است) هیجرینده گوزوم هر گئجه گیریان اولا، خوشدور (اگر در فراقش هر شب چشمانم گریان شود، خوش است) من کی، بوقارا گوزلولر عشقینده اسیرم (من که اسیر عشق این سیه چشمانم) سینم هدفئ ناوکئ مژگان اولا خوشدور (اگر ناوک مژگانش سینهام را هدف گیرد، خوش است) پیشانی سهند را بوسیدم، سرش را روی زمین گذاشتم، بلند شدم به بهرامقلی حمله کردم، آنچنان با مشت بر سینهاش میزدم تا نفسش بند بیاید ولی او سگجانتر از این حرفها بود.
کتاب دختر دشت