دیرزمانی بود که پهلوان اسطورهای یونان، هرکول، به یک دوراهی رسیده بود. در آن دوراهی خاموش در تپههای یونان و در سایه درختان کاج، او برای اولینبار به سرنوشت خویش نزدیک شده بود. اینکه دقیقا آن مکان کجا بود و یا چه زمانی، هیچکس نمیداند. در داستانهای سقراط راجع به آن چیزهایی نوشته شده است و میتوانیم شرح این داستان را در زیباترین هنرهای دوره رنسانس مشاهده کنیم. هرکول در آن دوراهی، پیش از اینکه به شهرتی بیپایان برسد، پیش از عبور از دوازده خان و پیش از اینکه دنیا را تغییر دهد، با بحرانی عمیق، بحرانی که زندگی را دگرگون میسازد، روبرو شد؛ واقعیتی که هرکدام از ما نیز با آن مواجه شدهایم و خواهیم شد. قرار بود او چه سرنوشتی داشته باشد؟ نکته داستان همین است. هرکول تنها، گمنام و نامطمئن بود و همچون بسیاری دیگر، جواب این سوال را نمیدانست.
کتاب انضباط فردی سرنوشت شما را تعیین می کند