1. خانه
  2. /
  3. کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر

کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر

2 از 1 رأی

کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر

جستارهایی درباره ی خاطره و خیال و عشق و شهر
False Paper & Homo Irrealis
انتشارات: گمان
٪5
180000
171000
معرفی کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر
کتاب «شفق در خم جاده‌ی بی‌رهگذر» مجموعه‌ جستاری است از آندره آسیمان. آسیمان در این جستارها به زندگی و تجربه‌های شخصی خود پرداخته است. در واقع می‌توان گفت این نوشته‌ها در قالب جستار شخصی هستند. جستار شخصی در واقع آزادترین فرم ادبی است که نویسنده در آن تجربیات و افکارش را درباره‌ی موضوعی با مخاطبش در میان می‌گذارد. نکته‌ی بارز جستارهای آسیمان به این گونه است که مخاطب با تجربیات و افکار و دل‌مشغولی‌های نویسنده احساسی مشترک دارد.
آسیمان در دوران کودکی شعر می‌گفت اما خیلی زود از این قالب نوشتار خارج شد و به نوشتن نثر روی آورد. کتاب شفق در خم جاده‌ی بی‌رهگذر در واقع از دو کتاب آندره آسیمان به نام False papers و Homo Irrealis پدید آمده است که هیچ‌کدام از آن‌ها پیش از این به فارسی ترجمه نشده بودند. این دو کتاب او درباره‌ی تفحص احوال و چیستی خاطره و یاد و هویت و اصالت و حدود واقعی‌بودن است.
آسیمان در نوشته‌هایش به هیچ‌ عنوان سراغ تاریخ و وقایعی که در کتاب‌های تاریخ ثبت شده‌اند، نرفته است. او در تجربه‌ی نوشتن‌هایش در جست‌وجوی احساسات آدم‌هاست. او در جستارها به نقل‌قول‌های خانواده‌اش و دوستانش از زندگی رجوع می‌کند و در جایی از کتاب می‌گوید: «می‌خواهم بدانم چه در سرتان می‌‌گذرد. در جان و روحتان چه خبر است، چون این‌هاست که برایم مهم است.» این رویکرد او در کتاب «شفق در خم جاده‌ی بی‌رهگذر» کاملا مشهود است.
آندره آسیمان در سال ۱۹۵۱ در خانواده‌ی یهودی‌تبار در اسکندریه‌ی مصر به دنیا آمد. او و خانواده‌اش به خاطر یهودی‌بودنشان زندگی بی‌ثباتی داشتند. جابه‌جایی‌های چندباره و زیستن در جایی جز اکنون و تمنای آینده بخشی جدانشدنی از زندگی آسیمان می‌شود. تجربه‌ی زیسته‌ی او در نگاه و نقطه‌نظرش درباره‌ی انسان نیز تأثیر گذاشته است. در نگاه آسیمان همه‌مان در تمنایی مدام برای چیزی هستیم بی‌خط‌‌وربطی واقعی با ذات آن چیز. چیزی که در خیال تصور می‌کنیم و آرزویش را داریم آن نیست که واقعا هست؛ که بعد از دست‌یافتن به آن می‌خواهیمش. از همین رو آندره آسیمان شیفته و واله‌ی نویسنده‌ی یادها و خاطره‌ها؛ مارسل پروست است. تأثیری که او از قلم پروست گرفته است در کتاب «شفق در خم جاده‌ی بی‌رهگذر» بسیار مشخص است.
قسمت هایی از کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر

دوست داشتم همه‌چیز همان‌طور که هست بماند، چون این هم میل مشترک آدم‌هایی است که همه‌چیزشان را باخته‌اند، رگ‌و‌ریشه‌شان، توان زایش دوباره‌شان. شاید حرکت کنند، این‌جا و آن‌جا بروند، بکوچند، آواره باشند، اما در همان حال‌ گذار هم دچار یک‌جور سکونند؛ دقیقا چون ریشه‌‌ در جایی ندارند، پس تحرّکی هم به آن معنا ندارند، از تغییر واهمه دارند، و عوض آن‌که در جست‌و‌جوی خاک باشند، به هر چیزی تکیه می‌کنند. تبعیدی خانه و کاشانه‌اش را از دست داده که هیچ، یافتن جایی دیگر هم در توانش نیست، راستش اصلا فکرش را نمی‌تواند بکند. بعضی‌هاشان که مفهوم خانه و آشیانه را هم از یاد برده‌اند؛ سعی می‌کنند معنا و مفهوم خانه و وطن را با جا و مکان تازه‌شان ازنو بسازند، درست به‌سان عاشق وانهاده‌ای که عشق تازه را بر ویرانه‌های عشق قبلی بنا می‌کند. بعضی آدم‌ها تبعید را با خود می‌کشند و می‌آورند و هر جا باشند بر سر خود آوار می‌کنند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب شفق در خم جاده ی بی رهگذر" ثبت می‌کند