1. خانه
  2. /
  3. کتاب آپارتمان، دریا

کتاب آپارتمان، دریا

5 از 1 رأی

کتاب آپارتمان، دریا

Sea apartment
ناموجود
99500
معرفی کتاب آپارتمان، دریا
هنوز تلفن آپارتمانم قطع نشده است. صاحب خانه یا در سفر است یا رحمش آمده است. رویاها هم مرا فراموش کرده اند. از جوانی این رویا همراه من بود که در آسمان خراشی مشرف به دریا، من یک آپارتمان مجلل دارم که معماران ایتالیایی و فرانسوی آن را تزئین کرده اند و من هر صبح عبور قایق های الوان را در دریا می بینم. نه، خودم خوب می دانم دیگر رویایی نیست. هرچه هست واقعیت گزنده ی روزها و شب ها است. پیری آرام آرام همه ی رویاها را نابود می کند. همه ی رویاهای من از پنجره های بیمارستان به آسمان پرتاب شده است
درباره احمدرضا احمدی
درباره احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان) شاعر و نمایشنامه‌نویس و نقّاش ایرانی است.

آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پی‌ریزی کند. از بیست سالگی به‌طور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد.
احمدرضا احمدی بنیان‌گدار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است که در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد.در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد.
قسمت هایی از کتاب آپارتمان، دریا

شاید روزی باد هرچه سهم من و تو از این جهان است را باخود بیاورد. آن روز دیگر نه شب شاهد من و تو است نه خورشید. از آن روز، باران پیوسته همراه من وتو خواهد بود. در ایستگاه های اتوبوس، در بیمارستان ها، در فرودگاه ها، در ایستگاه های قطار. در آن روز هم باز به یاد تو هستم که در پاریس با هم بودیم. رادیوی کهنه ی مسافرخانه یک آهنگ تانگوی قدیمی را با خش خش پخش می کرد. ایستگاه بعد مترو بهشت بود. من در ایستگاه بعدی مترو پیاده شدم. تو در انتظارم بودی. همه ی اینها حقیقت بود. تو را در باران پاریس گم کرده بودم. باران به پایان نبود اما تو خیس از باران پاریس به مسافرخانه آمدی. ما فقط فرصت داشتیم که بگوییم این مهتاب، این باران، این مسافرخانه، این مهتاب، این آهنگ قدیمی تانگو ابدی نیست!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب آپارتمان، دریا" ثبت می‌کند