داستان درباره یه مترجم آمریکایی در شهر توکیوست که اتفاقی توی مترو یک کتاب پیدا میکنه که ماجرای یه پسر دبیرستانی هست که مجبور میشه یک سال کامل رو از توکیو بره به یک شهر کوچیک به نام اونومیچی و پیش مادربزرگش زندگی کنه. داستان مترجم و داستان پسر به طور موازی با هم پیش میرن. من شخصا از بخشهای مربوط به مترجم خوشم نیومد. شخصیت پردازی مترجم و آدمهای اطرافش خیلی عمیق نبود و نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم. اما برعکس قسمتهای مربوط به پسر و مادربزرگش عالی بودن. هم شخصیت پردازی شون هم توصیف شهر اونومیچی انقدر جذاب بود که بعد از خوندن کتاب ساعتها توی یوتیوب ویدیوهای مربوط به اونومیچی رو نگاه میکردم و زندگی پسر و مادربزرگش رو مجسم میکردم. در کل کتاب روان و دلگرم کننده ای بود که از خوندنش لذت بردم و به طرفدارهای داستانهای ژاپنی توصیه میکنم.