موج های تحولی که چند سده قبل در اروپا رخ داد و بعدها مدرنیته یا تجدد نام گرفت، اینک سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده و به رنگ خویش درآورده است. همه ما در عرصه های گوناگون حیات فردی و جمعی خود با انبوه موارد و مسائلی مواجه می شویم که اصولا به همین تمدن مدرن غرب متعلق اند و اینک به پاره ای از جهان ما بدل شده اند. این امر به ابزارهای تکنولوژیک یا نهادها و سازمان های نوین منحصر نیست، بلکه علاوه بر این ها، مفاهیم، ایده ها و اندیشه ها را نیز دربر می گیرد. در مباحث روزانه، در خانه و مدرسه و اتوبوس و اداره وقتی از دعواهای سیاسی و مشکلات اقتصادی و امثال آن ها سخن می گوییم، بسیاری از ارجاعات به مفاهیم و اندیشه هایی است که به سپهر اندیشه مدرن غرب تعلق دارند. این امر، خواه مطلوب و خواه نامطلوب، بخشی از واقعیت پیرامون ماست. اما مشکل آنجاست که در اغلب موارد این قبیل استعمال مفاهیم و الفاظ با برخی بدفهمی ها و قشری نگری ها همراه است. ما بدون تذکر به عقبه فکری و تاریخ و تمدنی که این قبیل مفاهیم بدان تعلق دارند، آن ها را به کار می بریم و این نحو استفاده سرسری و غیر متذکرانه ما را با تناقضات و چالش های اجتناب ناپذیری مواجه می کند؛ مثلا بسیاری از مشکلات و مسائل موجود در کشور به فقدان «توسعه» نسبت داده شده و از آن به منزله چاره و حلال همه مسائل یاد می شود؛ بدون آنکه توجه کنیم که مفهوم توسعه در نسبت با کدام یک از مبادی و مبانی شکل گرفته و با خود چه اقتضائات نظری و عملی ای را در بر دارد. همین وضعیت درباره بسیاری دیگر از اصطلاحات و مفاهیمی از این دست برقرار است. مجموعه «اندیشه اجتماعی غرب جدید» در پاسخ به چنین آسیبی طراحی و تألیف شده است. در هر یک از مجلدات این مجموعه، یکی از مفاهیم یا مباحثات مهم و دامنه دار اندیشه اجتماعی در غرب بحث و بررسی شده است. جلد نخست به مفهوم «مدرنیته» (تجدد)، جلد دوم به اصطلاحات سیاسی «چپ و راست»، و جلد سوم به مفاهیم «ترقی و توسعه» می پردازد.
کتاب اندیشه اجتماعی غرب جدید