معجزهها آواز میخوانند مجموعهای از پنج داستان متفاوت با سبکهای مختلف و مناسب تمام اقشار و ردههای سنی است. الفرد تا مدتها فقط به دختر گلفروش فکر میکرد گاهی به شرکت میرفت و در وقت آزاد خود به همان ایستگاه نزدیک فرودگاه میرفت و دقایقی به آن خیره میشد. خوب آن شب را به یاد میآورد با خودش میگفت چه اشتباهی کردم چرا از اون دختر گل نخریدم؟ حداقل فقط یه شاخه گل اشک اون دختر رو دیدم. چطور باید با این موضوع کنار بیام؟
کتاب معجزه ها آواز می خوانند