داستان درباره دختری به نام شهربانو است که در روستا در زمان جنگ نحمیلی زندگی می کند او با دوستش کبری انبار جنسهای احتکار شده را پیدا می کنند. آنها برای پر آب شدن قنات داخل می شوند اما کبری در چاه قنات می افتد و زخمی می شود. دو نفر از خلاف کار که می خواهند زمین اطراف قنات را به فروشند در وقف نامه دست می برد که به شرط بی آبی قنات می توان زمین ها را فروخت. این وقف نامه مربوط به زائران مشهد است ( در این ده هیچ کس نیست که تا به حال مشهد نرفته باشد چون از همین موقوفات برای رفت و برگشت آنها هزینه می شود.) شهربانو و کبری در مسیر این داستان دچار حادثه های مختلف می شوند.
کتاب راز قنات