کتاب صدوهشتادمین روز، رمانی جنایی و ماجراجویانه است. داستان بهصورت اول شخص و از زبان دختری به نام جینا روایت میشود که ماجراهای زندگیاش او را در مسیر خطرناک در ارتباط با گروههای خلافکار انداخته است. خانوادۀ جینا او را از کودکی ترک کردهاند و او به مدت ۱۷ سال نزد مردی به نام جاناتان زندگی کرد. جاناتان در تمام آن سالها جینا را مانند عضوی از خانوادۀ خود زیر پر و بال گرفته بود. میان این دو همواره رابطهای از عشق و نفرت برقرار بود تا اینکه جاناتان به دلایلی جینا را ترک میکند و میرود. جینا سرگردان و در اندیشۀ گرفتن انتقام، در پی خزیدن به درون تاریکی و برپا کردن آتش میافتد. برای این کار او باید به گروهی میپیوست که سرکردۀ آن یانگ دیوید نام داشت. برای پیوستن به این گروه او باید مردی به نام مایکل را پیدا میکرد. هدف اصلی جینا این بود که یانگ دیوید را بکشد و انتقام بگیرد. او به این منظور موفق میشود عضو کلوب نگهبان شود که کارش دفاع از جان یانگ دیوید است و مایکل مربی او میشود. جینا برای دنبال کردن نقشههایش راه پرپیچوخمی دارد و افرادی از دستههای مختلف که دائما بر سر راه پیشرفت او قرار میگیرند در حالی که تنها همراه او در هر لحظه یاد جاناتان است.
کتاب صد و هشتادمین روز