آن روزها در زمستان ۲۱ سالگی در کنار دوستان عکاس نشسته بودیم. ترم آخر دوره ی کارشناسی ام در تبریز بود و در خانه ی دانشجویی زندگی میکردم. همهمه ای بر پا بود؛ همه از چین حرف می زدند از ویروسی که همه ی شهر و زندگیشان را تعطیل کرده بود. یکی از دوستانم که خوب میدانست من عاشق عکاسی از بحران و جنگ هستم با کنایه گفت: متین الآن از کل دنیا عکاسها دارن میرن چین تا این آشوب کرونا رو کار کنن. هرچند ته قلب من هم ترس و نگرانی از این ویروس کوچک وجود داشت، اما خیلی دوست داشتم فرصتی پیش بیاید و به سراغ ،چین زادگاه ویروس جهان ،کش بروم و عکاسی کنم اما طولی نکشید که به جای اینکه ما به چین برویم توفیق اجباری پیش آمد و خودش در ایران بر سرمان آوار شد موضوع پایان نامه ام ساخت یک فیلم کوتاه اقتباسی بود و من به دنبال موضوع برای شروع کار بودم آن موقع کار خبری انجام میدادم.
کتاب واپسین سال هزاره ی رویا