1. خانه
  2. /
  3. کتاب در بندر آبی چشمانت

کتاب در بندر آبی چشمانت

نویسنده: نزار قبانی
5 از 1 رأی

کتاب در بندر آبی چشمانت

گزینه ی شعرهای عاشقانه
On Entering the Sea
انتشارات: نشر چشمه
ناموجود
120000
معرفی کتاب در بندر آبی چشمانت
"در بندر آبی چشمانت" مجموعه ای است از اشعار خاص و خارق العاده ی یکی از مشهورترین شاعران جهان عرب "نزار قبانی". در عصر سیاست که نزاع علیه سرکوب های بیرونی و درونی به یکی از کلیدی ترین مسائل در شعر عرب تبدیل شده، "نزار قبانی" موفق شده تا نشاط و نیروی دائمی عشق و انگیختگی را در زندگی بشر از نو برقرار سازد. او با برگزیدن شعر سنتی و عاشقانه ی عربی که میراثی از هنر قرن های متمادی بود، با افزودن تجربه ی خود به آن غنای بیشتری بخشید. تجربه ی مردی مدرن که از اعماق وجود به شاخص های در حال تغییر، درباره وضعیت زنان در عصر حاضر آگاه بوده و شیواترین اشعار خود را در "در بندر آبی چشمانت" به بیان ضرورت آزادی زنان و حق کامل او نسبت جسم و روح و احساساتش اختصاص داده است.
"نزار قبانی" که استاد برانگیختن و یکی از افراد قرار گرفته در صف برترین شاعران در زمینه ی شعر عاشقانه ی جهان محسوب می شود، با لذت و زندگی، درست چشم در چشم آشوب و تراژدی مواجه شده و توانسته بزرگداشتی پرشور از دوست داشتنی بودن و شکوه زنانه ایجاد کند که با گذشت سال های طولانی هنوز پا برجا و شورانگیز باقی مانده است. در همین راستا در کتاب "در بندر آبی چشمانت" او موفق شده تا تعادل و نزاکتی به اشعار بحران زده برگرداند و ایمان به ممکن بودن شادی و کامیابی احساسی را از نو زنده کند. با این حال او هم تحت تاثیر نیروهای پلیدی که او را احاطه کرده بود، قطب های مخالف تعالی و غضب و رنج و نشاط، به سمت خشم حرکت کرد و این تجربه ی به خصوص نیز در اشعار او هویداست. "نزار قبانی" مردی متعلق به عصر خودش و تمامی عصرهاست که تاکنون به عنوان محبوب ترین شاعر جهان عرب شناخته شده است.
درباره نزار قبانی
درباره نزار قبانی
نزار قبانی (۱۹۲۳ دمشق ـ ۱۹۹۸ لندن) شاعری است که با شعرهای عاشقانه‌اش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانی‌اند. شعرهایش را خوانندگانی مانند ام کلثوم، عبد الحلیم حافظ و نجاة الصغیرة(مصر)، فیروز و ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر(عراق) خوانده‌اند. او در دنیای عرب از شهرتی بی‌همتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده‌است و خوانندگانی بی‌شمار دارد. وی متولد دمشق بود. «نزار قبانی سرودن شعر را از شانزده‌سالگی آغاز کرد. در ۱۹۴۴از دانشکدهٔ حقوق در دمشق فارغ‌التحصیل و در وزارت خارجهٔ سوریه به کار مشغول شد؛ در شهرهای: قاهره، لندن، بیروت و مادرید خدمت کرد و پس از وحدت مصر و سوریه سفیر این جمهوری متحده در چین شد. در ۱۹۶۶ کار دیپلماسی را رها کرد و فقط به شعر پرداخت. با شکست و عقب‌نشینی اعراب در مسئلهٔ فلسطین، از شعر عاشقانه به شعر سیاسی و شعر مقاومت روی‌آورد. خودکشی خواهرش در ناکامی عاشقانه(۱۹۳۸)، مرگ پسر نوجوانش به بیماری قلبی، کشته‌شدن همسرش بلقیس‌الراوی در بمب‌گذاری سفارت عراق(۱۹۸۱در بیروت)، بر شعرش اثر گذاشت.»
دسته بندی های کتاب در بندر آبی چشمانت
نکوداشت های کتاب در بندر آبی چشمانت

این مجموعه تایید می کند که قبانی یک قهرمان موفق در زمینه ی حقوق زنان است که زیبایی را با آزادی و عدالت برابر کرده و با به چالش کشیدن سرکوب ظالمانه ی زنان در فرهنگ خود، زنان را با تمام قدرت و شکوه در شعر خویش پاس می دارد. در اشعار کلاسیک او، شعرهایی یافت می شوند که همچون گل درخشان و همچون برکه ی آب نوازشگرند و در این اشعار، قبانی زنان را مقدس اعلام می کند. این اثر یک پیام شیرین است برای زنان، علی الخصوص زنان عرب که دارایی خویشاوندان مذکر خود محسوب می شوند. قبانی چه از عشق بنویسد چه از جنگ، در هر کدام به ابعاد افسانه ای دست می یابد.

Booklist
قسمت هایی از کتاب در بندر آبی چشمانت

به قهوه خانه رفتم تا فراموش کنم عشقمان را و دفن کنم اندوه خود را، اما تو پدیدار شدی از فنجان قهوه ام

عشق تو را در زمستان به یاد می آورم و دعا می کنم باران در سرزمینی دیگر ببارد برف بر شهری دیگر بریزد و خدا زمستان را از تقویم خود پاک کند چگونه خواهم توانست زمستان را پس از تو تاب آورم نمی دانم

مرد برای عاشق شدن به یک دقیقه نیاز دارد و برای فراموش کردن به چند قرن

دوستان شعر را چه سود اگر نتواند اعلام قیام کند؟ اگر نتواند خودکامگان را براندازد؟ شعر را چه سود اگر نتواند آتشفشان ها را به طغیان وا دارد آن زمان که نیازش داریم؟ شعر را چه سود اگر تاج از سر شاهان قدرتمند این جهان بر نگیرد؟

ای زن،که شعرهایم را برای تو سرودم. تو همچنان زیباتر از آنی که در شعر گفته ام

من رازی ندارم...قلب من کتابی است گشوده خواندن آن برای تو دشوار نیست. محبوبم،زندگی من از روزی آغاز میشود که دل به تو سپردم

چه می شد اگر خدا ، آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانهٔ آسمان جا داد، آن که رودخانه ها را به رقص در آورد و کوه ها را بر افراشت ، چه می شد اگر او ، حتی به شوخی مرا و تو را عوض می کرد : مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر

تو را زنانه می خواهم زیرا تمدن زنانه است شعر زنانه است ساقه ی گندم شیشه عطر حتی پاریس_زنانه است و بیروت_با تمامی زخم هایش_زنانه است تو را سوگند به آنان که می خواهند شعر بسرایند... زن باش تو را سوگند به آنان که می خواهند خدا را بشناسند... زن باش

نظر کاربران در مورد "کتاب در بندر آبی چشمانت"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من نمیدونم اقای پوری که عربی بلد نیست چه جوری از عربی ترجمه می‌کنه؟!

1402/05/21 | توسطکاربر سایت
0
|