1. خانه
  2. /
  3. کتاب زنی در من قدم می زند

کتاب زنی در من قدم می زند

نویسنده: نزار قبانی
5 از 2 رأی

کتاب زنی در من قدم می زند

Zani Dar Man Ghadam Mizanad
انتشارات: نشر گویا
٪15
120000
102000
معرفی کتاب زنی در من قدم می زند
کتاب "زنی در من قدم می زند " نوشته نزار قبانی است. نزار توفیق قبانی (زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳ – درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری بود. او را شاعر ملی سوریه می دانند. سبک شعری او ترکیبی از سادگی و ظرافت در کاوش مضامین عشق، اروتیسم، فمینیسم، مذهب، و توانمندسازی اعراب در برابر امپریالیسم خارجی و دیکتاتورهای محلی است. قبانی یکی از ارجمندترین شاعران معاصر در جهان عرب است. وقتی قبانی 15 ساله بود، خواهرش که در آن زمان 25 سال داشت، به دلیل امتناع از ازدواج با مردی که دوستش نداشت، خودکشی کرد. در طول تشییع جنازه او تصمیم گرفت با شرایط اجتماعی که به نظر او باعث مرگ او شده است مبارزه کند. این شاعر در پاسخ به این سوال که آیا شما انقلابی هستید یا خیر، گفت: عشق در جهان عرب مانند یک زندانی است و من می خواهم آن را آزاد کنم. من می خواهم با شعرم روح، حس و جسم عرب را آزاد کنم. روابط زن و مرد در جامعه ما سالم نیست. او به عنوان یکی از فمینیست ترین و مترقی ترین روشنفکران زمان خود شناخته می شود
شهر دمشق در اشعار او به ویژه در بوی یاس دمشق به عنوان یک موزه قدرتمند باقی ماند. جنگ شش روزه 1967 نیز بر شعر و مرثیه او برای آرمان عرب تأثیر گذاشت. این شکست تغییر کیفی را در آثار قبانی نشان داد . به عنوان مثال، شعر حاشیه‌ای او درباره کتاب شکست، خودانتقادی گزنده از حقارت اعراب، خشم هر دو طرف راست و چپ گفتگوی سیاسی عرب را برانگیخت.
درباره نزار قبانی
درباره نزار قبانی
نزار قبانی (۱۹۲۳ دمشق ـ ۱۹۹۸ لندن) شاعری است که با شعرهای عاشقانه‌اش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانی‌اند. شعرهایش را خوانندگانی مانند ام کلثوم، عبد الحلیم حافظ و نجاة الصغیرة(مصر)، فیروز و ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر(عراق) خوانده‌اند. او در دنیای عرب از شهرتی بی‌همتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده‌است و خوانندگانی بی‌شمار دارد. وی متولد دمشق بود. «نزار قبانی سرودن شعر را از شانزده‌سالگی آغاز کرد. در ۱۹۴۴از دانشکدهٔ حقوق در دمشق فارغ‌التحصیل و در وزارت خارجهٔ سوریه به کار مشغول شد؛ در شهرهای: قاهره، لندن، بیروت و مادرید خدمت کرد و پس از وحدت مصر و سوریه سفیر این جمهوری متحده در چین شد. در ۱۹۶۶ کار دیپلماسی را رها کرد و فقط به شعر پرداخت. با شکست و عقب‌نشینی اعراب در مسئلهٔ فلسطین، از شعر عاشقانه به شعر سیاسی و شعر مقاومت روی‌آورد. خودکشی خواهرش در ناکامی عاشقانه(۱۹۳۸)، مرگ پسر نوجوانش به بیماری قلبی، کشته‌شدن همسرش بلقیس‌الراوی در بمب‌گذاری سفارت عراق(۱۹۸۱در بیروت)، بر شعرش اثر گذاشت.»
دسته بندی های کتاب زنی در من قدم می زند
قسمت هایی از کتاب زنی در من قدم می زند

من ضد هرگونه تعریف برای عشق هستم زیرا جمع همه تعریف هاست . عشق ضد همه پندهای قدیمی و ضد همه متن ها و ضد همه آیین هاست . عشق را تنها تجربه ها می سازد . همانگونه که دریا را ، بادها و کشتی ها ، و کسی نمی تواند از جنگ بگوید جز جنگاور . من عشق می ورزم اما اگر درباره آن بپرسید بهتر است که هیچ نگویم .

نظر کاربران در مورد "کتاب زنی در من قدم می زند"
9 نظر تا این لحظه ثبت شده است

ماندگار و فوق العاده مخصوصا با صدای استاد اردشیر رستمی

1403/09/27 | توسطفرنگیس - کاربر سایت
1
|

کتابی بینظیر

1403/07/08 | توسطفرزانه کریمی - کاربر سایت
0
|

بهترین ترجمه قبان

1403/02/11 | توسطکاربر سایت
0
|

ترجمه‌های گودرزی عالی بودن. من به عنوان یه دنبالگر حرفه ای کتاب باید بگم که ترجمه‌های ایشون از قبانی از ترجمه‌های بقیه بهتر بود. ممنون

1402/07/16 | توسطرضا شکرالهی - کاربر سایت
9
|

به چاپ چهارم رسیده؟ خیلی جالبه که مردم هنوز کتاب میخونند

1402/06/27 | توسطدلارا گنجی - کاربر سایت
7
|

تازه خوندمش. خیلی به دلم نشست.

1402/06/20 | توسطالهام فرید - کاربر سایت
6
|

قهر کن هرجور که می‌خواهی احساساتم را جریحه دار کن بزن گلدانها و آینه هارا بشکن مرا به دوست داشتنِ زنی دیگر متهم کن هر چه می‌خواهی بکن هر چه می‌خواهی بگو تو مثل بچه‌هایی ، محبوبِ من که دوستشان داریم هرقدر بد باشند قهر کن حتی وقتی که می‌خروشی هم خواستنی هستی خشمگین شو اگر موج نبود ، دریا هم نبود مثل رگبار ، توفانی شو قلب من همیشه تورا می‌بخشد عصبانی شو من تلافی نمی‌کنم تو کودکی بازیگوش و مغروری و من مانده ام چگونه از پرندگان انتقام می‌گیری اگر روزی از من خسته شدی برو و سرنوشت را متهم کن و مرا برای من همین اشک و اندوه کافی است سکوت دنیایی است و اندوه نیز برو اگر ماندن سخت است که زمین ، زنان را دارد و عطر را و سیه چشمان را هنگامی که خواستی مرا ببینی و چون کودکان نیازمند مهربانی ام شدی به قلب من بازگرد تو در زندگی من مثل هوایی مثل زمین ، مثل آسمان قهر کن هرجور خواستی برو هرجور خواستی برو هروقت خواستی امّا سرانجام روزی برمی گردی آن روز درمی یابی که وفاداری چیست نزار قبانی ترجمه : یدالله گودرزی

1402/05/01 | توسطریما - کاربر سایت
7
|

بخشی از کتاب زنی در من قدم می‌زند بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم می‌دهد این است که چرا نمی‌توانم بیشتر دوستت بدارم و بیشترین چیزی که دربارهٔ حواس پنجگانه عذابم می‌دهد این است که چرا آنها فقط پنج تا هستند نه بیشتر؟! زنی بی‌نظیر چون تو به حواس بسیار و استثنایی نیاز دارد به عشق‌های استثنائی و اشکهای استثنایی... بیشترین چیزی که دربارهٔ «زبان» آزارم می‌دهد این است که برای گفتن از تو، ناقص است و «نویسندگی» هم نمی‌تواند تو را بنویسد! تو زنی دشوار و آسمان‌فرسا هستی و واژه‌های من چون اسبهای خسته بر ارتفاعات تو له له می‌زنند و عبارات من برای تصویر شعاع تو کافی نیست مشکل از تو نیست! مشکل از حروف الفباست که تنها بیست و هشت حرف دارد از این رو برای بیان گسترهٔ زنانگی تو ناتوان است!

1402/02/20 | توسطمنصور - کاربر سایت
10
|

کتابش عالی بود خیلی. استفاده بردم

1399/11/12 | توسطکاربر سایت
14
|