آقاسیدجلال گفت: « من شفاعتتون میکنم اما به یک شرط! » نیمخیز شدم و تیز پرسیدم: «چه شرطی؟!» آن لبخند شیرین و دلربایش هنوز در ذهنم جلوه دارد، گفت: «اگه من شهید شدم، شما هر کدوم ۶ماه برای من نماز قضا بخوانید و یک ماه روزه بگیرید. قول میدم به این شرط شفاعتتون کنم.» گفتم: «سید قربون جدّت بشم تو که همه نمازهات رو خواندی و روزههات رو گرفتی، نماز و روزه قضا نداری.» گفت: «حالا من شک دارم، شاید بعضی نماز و روزههام مورد قبول واقع نشده باشه. اینطوری خیالم راحتتر میشه.»