هوانگ با نگاهی انتقادی به کلیشههای رایج درباره «زنان شرقی مطیع» و «شرقیهای مرموز»، روایتی پیچیده درباره روابط میان شرق و غرب میسازد. او در یادداشت خود اشاره کرده که ایده اصلی این نمایشنامه بر اساس یک خبر واقعی که در روزنامه چاپ شده، به ذهن او خطور کرده است. برنارد بریسکوت، دیپلمات فرانسوی که عاشق بازیگر اپرای چینی شده و وارد رابطهای عاشقانه با او میشود، اما در نهایت درمییابد که فریب خورده است. هوانگ معتقد است که این دیپلمات نه عاشق یک انسان، بلکه عاشق یک کلیشه شده است.
این اثر را میتوان اقتباسی ساختارشکنانه از اپرای «مادام باترفلای» اثر پوچینی دانست. در این اپرا، نگاه استعمارگرایانه به شرق به وضوح نمایان است، درحالیکه در «ام. باترفلای»، هوانگ این تصویر را وارونه میکند. مرد غربی خود تبدیل به «باترفلای» میشود؛ مطیع و فریب خورده.
«ام. باترفلای» مخاطب را دعوت میکند تا فراتر از کلیشهها، به روابط انسانی و تعاملات فرهنگی بیاندیشد.
این نمایشنامه میتواند برای علاقهمندان به مطالعات پسااستعماری و شرقشناسی، گزینهی بسیار مناسبی باشد.