در «عملیّّات والفجر چهار»، «محمود صادقی»، برادر «مهدی صادقی» به شهادت رسیده بود.
میخواستیم او را به بهانۀ شهادت برادرش همراه پیکر داداشش «محمود»، به عقب برگردانیم، امّا زیر بار نمیرفت که نمیرفت.
نیروها به «مهدی» خیلی اصرار کردند و گفتند:
- ای بابا! مهدی! برادرت «محمود» شهید شده، بیا تو هم برو و کمک کن پیکرش رو به عقب ببر.
امّا «مهدی» خیلی قرص و محکّم، در جواب میگفت:
- خب شهید شده که شده! سهمش بوده که شهید بشه.
خودتون ببرینش عقب.
خلاصه این که «مهدی» زیر بار نرفت که نرفت.
گویا میدانست که خودش هم قرار است به زودی به شهادت برسد.
ماند و کمی بعد خودش هم شهید شد. پیکر او را با بدن برادرش یکباره برای مادرش به عقب بر گرداندند.
محسن نجفی، نویسنده ایرانی متولد ۱۳۶۳ می باشد.