از قرن ششم که ادبیات عرفانی رسما پایهگذاری شد تاکنون همیشه و هرجا دیدهایم و خواندهایم که از زهد و نخواهانی مردان گفتهاند. از سختیهایی که این راه را ناهموار کرده اند. زنان از این نظر قابلستایش بودند که این عرصه و پهنه را برای مردان مهیا میساختند. همین است که در کتاب گرانسنگ «نفحات الانس» جامی600 صفحه به عارفان مرد، و فقط 20 صفحه سهم عرفان زنان است! در همجهانی نویسنده کوشیده با مددگرفتن از قصهای گیرا و پرکشش که مطالبات امروزی را دنبال میکند، به مسیر سخت و پیچیدهی زنان برای رسیدن به رشد معنوی و دستیافتن به مکاشفات عرفانی اشاره کند. رابعه شخصیت اصلی رمان که معاون شعبهی بانک است و به زودی قرار است بهسمت ریاست شعبه دست یابد این مسیر را از سخت به آسان دنبال میکند. او از راههای تکراری که دیگران پیموده و میپیمایند پرهیز نموده و راه خودش را با امحاء برخی دادههای ذهنی و اعمال تحمیلی پی میگیرد؛ که البته این مهم تاوانی هم دارد.
«یکی از خطراتی که همیشه آدمها را تهدید میکند داشتن گناهی اهلی شده است که دیگر وجدان را گاز نمیگیرد. شب، نیمههای شب، وقتی با بدنی خیس از خواب پریده بود تازه فهمیده بود سالهاست بدون اینکه بداند دارد گناهی را رام میکند.»