در میان دیگر باورهای راسخی که در زندگی مسول و به شکلی خاص ساخته شده ام شکل گرفته، این باور - راسخ و تزلزل ناپذیر - هم وجود دارد که همیشه و در همه جای روی زمین، در میان مردمان با هر درجه ای از رشد فهم و دریافت و هر شکلی از تجلی عواملی که زاینده همه گونه آرمانی در فردیتشان است. این گرایش به دست آمده که هنگام شروع هر چیز تازه ای، بی هیچ تزلزلی با صدای بلند و اگر نه بلند، دست کم در ذهن خود، آن گفته مشخصی را به زبان آورند که حتی برای هر مردم بی سوادی هم دریافتنی است و در دورانهای متفاوت، به شکلهای گوناگون قالب ریزی شده و در روزگار ما در قالب این واژه ها آورده می شود: "به نام پدر، پسر و به نام روح القدس.آمین"
این بیماری غریب به این صورت متجلی می شود که اگر آن کس رنجور تا اندازهای باسواد باشد و اجاره خانه سه ماه دیگرش را از پیش پرداخت کرده باشد، بی برو برگرد شروع به نوشتن "مقاله ای آموزشی" یا کتاب کامل می کند. خوب با شناخت کامل از این بیماری مردمی تازه و همه گیر شدن آن روی زمین، همان طور که شما بی تردید خواهید فهمید، این حق را دارم که گمان برم شما به قول " پزشکان" دانا، نسبت به آن "ایمنی" یافته اید و بنابراین از ناآگاهی من از قواعد و رویه های نویسندگان، به شکل محسوسی خشمگین و برآشفته نمی شوید. چنین درکی از من دعوت می کند تا از لحاظ درونی مرکز نیروی جاذبه هشدارم را ناآگاهی ام از زبان ادبی پسندیده بسازم.