یک شاهکار خارقالعاده از ادبیات آلمانی
به مایکل کهلهاس ظلم شده است. ابتدا بهترین اسب های او به طور ناعادلانه مصادره و مورد بدرفتاری قرار گرفتند. و همه چیز بدتر می شود - خدمتکاران او کتک خورده اند، همسرش کشته شده اند، و شکایت هایی که او دنبال می کند متوقف می شود - اما کولهاس که مصمم است به هر قیمتی عدالت پیدا کند، خستگی ناپذیر ادامه می دهد. کولهاس با ایستادن در برابر ماشین بوروکراتیک امپراتوری به شخصیتی رام نشدنی تبدیل میشود که نمیتوانید از ابتدا تا انتها به دنبالش باشید.
این رمان کوتاه که برای اولین بار در سال 1810 به زبان آلمانی منتشر شد، اکنون در ترجمه جدید و درخشان انگلیسی مایکل هافمن، برنده جایزه، در دسترس است.
این کتاب شامل سه داستان دیگر به نام های گنده پیر لوکارنو، زلزله در شیلی و مارکوئیز فون ا است.
هاینریش فون بلایست، فرزند خانوادهی نظامی اشراقی کلایست از بزرگان ایالت براندنبورگ، جوانی بود با چهره ای کودکانه و رفتاری عجیب و نه چندان خوشایند: افسرده خو، عبوس، کم حرف، عاجز از گفت و گویی آزاد بسا به خاطر نقصی در اندام زبانی اش، نقصی که به کلام او، اگر که گاه در بحثی ادیبانه شرکت می جست، طنینی خشک و نه چندان دلنشین میداد، به آسانی دست و پایش را گم می کرد، به لکنت می افتاد، سرخ می شد و حرکاتش در میان جمع معذب، ساختگی و ناخوشایند مینمود. با مشاهده چنین رفتاری که توی ذوق می زد، بسیار زود بود که گمان کئی با هنرمندی زیر فشار وظایفی فوق العاده، و در رنج از مسائلی عمیق سر و کار داری. مگر آنکه از روان آدمی شناختی شهودی می داشتی: زیرا که کلایست به راستی یکی از بزرگ ترین، شجاع ترین، و پخته ترین نویسندگان زبان آلمانی بود، قیاس ناپذیر در نمایشنامه نویسی ، و قیاس ناپذیر در حیطه ی روایت نیز در همه حال بی همتا، بیرون از چارچوب هر چه سنت و سرمشق، و در نثار توان خود بر سر پرداخت موضوعاتی شگفت تا به حد جنون و آسیمگی بی پروا.
کتاب میشائیل کلهاس