1. خانه
  2. /
  3. کتاب فلسفه‌ی موسیقی نو

کتاب فلسفه‌ی موسیقی نو

3.7 از 1 رأی

کتاب فلسفه‌ی موسیقی نو

Philosophie der Neuen Musik
٪10
590000
531000
معرفی کتاب فلسفه‌ی موسیقی نو
کتاب «فلسفه موسیقی نو» اثر تئودور آدورنو، فیلسوف و نظریه پرداز برجسته مکتب فرانکفورت، یکی از مهم‌ترین متون فلسفه موسیقی در قرن بیستم محسوب می‌شود. این کتاب که نخستین بار در سال ۱۹۴۹ در آلمان منتشر شد، حاصل تأملات آدورنو در دوران تبعیدش در ایالات متحده (بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۸) است و به عنوان «حاشیه‌ای گسترده» بر اثر مشترک او با ماکس هورکهایمر، «دیالکتیک روشنگری»، در نظر گرفته می‌شود. به طور کلی، آدورنو در این کتاب با تحلیل دو قطب متضاد موسیقی مدرن، یعنی آرنولد شونبرگ و ایگور استراوینسکی، به بررسی تنش‌های فرهنگی و اجتماعی عصر خود می‌پردازد و موسیقی را به مثابه آیینه‌ای از بحران‌های تمدن غرب تفسیر می‌کند. در پس این تحلیل، این ایده خوابیده است که آدرونو موسیقی را نه به عنوان هنری مستقل، بلکه به عنوان بخشی از «کل اجتماعی» می‌دید که بازتابنده تضادهای تاریخی و ایدئولوژیک است. کتاب به دو بخش اصلی تقسیم شده است. در بخش نخست، آدورنو سیستم دوازده‌تنی شونبرگ را به عنوان نماد «عقلانیت رهایی‌بخش» تحلیل می‌کند. او معتقد است موسیقی شونبرگ با شکستن قواعد تونال و پذیرش «تنش دیالکتیکی» بین فرم و محتوا، مسیری انقلابی در هنر مدرن گشوده است. این سیستم نه تنها بیانگر آزادی هنری، بلکه بازتابی از مبارزه انسان با سلطه ساختارهای تحمیلی است. در بخش دوم و در مقابل، موسیقی استراوینسکی به عنوان نماد «بازگشت به اسطوره» و همدستی با ساختارهای سرکوبگر جامعه سرمایه‌داری نقد می‌شود. آدورنو استدلال می‌کند که استفاده استراوینسکی از ریتم‌های خشک و ارجاع به فرم‌های گذشته، نشانه‌ای از «فقدان سوژه آزاد» و تسلیم در برابر منطق کالایی شدن هنر است. قابل ذکر است که این کتاب از همان آغاز با واکنش‌های شدیدی مواجه شد. آرنولد شونبرگ، که آدورنو او را قهرمان پیشرفت می‌دانست، از تحلیل‌های کتاب بیزار بود و آن را تحریف کننده مسیر هنری خود خواند. از سوی دیگر، دفاع آدورنو از موسیقی آوانگارد و نقد او از نئوکلاسیسیسم، جنجال‌های فراوانی در محافل موسیقی و فلسفه برانگیخت. با این حال، «فلسفه موسیقی نو» به مرور به متنی کلیدی در مطالعات زیبایی‌شناسی انتقادی تبدیل شد و تأثیر عمیقی بر اندیشمندان بعدی مانند یورگن هابرماس و پییر بولو گذاشت.
درباره تئودور آدورنو
درباره تئودور آدورنو
تئودور لودویگ ویزنگروند آدورنو (Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno)، فیلسوف، جامعه‌شناس، موسیقی‌شناس و آهنگ‌ساز آلمانی بود که به عنوان یکی از برجسته‌ترین اعضای مکتب فرانکفورت شناخته می‌شود. آدورنو که در 11 سپتامبر 1903 در شهر فرانکفورت آلمان متولد شد و در 6 اوت 1969 درگذشت، به خاطر نظریات نقادانه‌اش در مورد جامعه‌ی صنعتی، فرهنگ جمعی و ایدئولوژی نئولیبرالیسم شناخته شده است. آدورنو از جوانی در زمینه‌های موسیقی و فلسفه فعالیت داشت و تحصیلات خود را در دانشگاه‌های فرانکفورت و وین به پایان رساند. او در سال‌های بعد به عنوان یکی از نظریه‌پردازان اصلی مکتب فرانکفورت به شهرت رسید. مکتب فرانکفورت که در دهه‌ی 1920 تأسیس شد، مجموعه‌ای از متفکران و پژوهشگران بود که در تلاش برای تحلیل جامعه‌ی مدرن و پدیده‌های فرهنگی آن از دیدگاه‌های مختلف، از جمله نظریه‌ی نقدی، روانکاوی، نئومارکسیسم و اگزیستانسیالیسم بودند.
آدورنو با نگاهی نقادانه به فرهنگ مصرفی و رسانه‌های جمعی، به نقد جامعه‌ی سرمایه‌داری پرداخت و از این روش‌ها به عنوان ابزارهایی برای اعمال کنترل اجتماعی و فردی یاد کرد. او در آثار خود از جمله "دیالکتیک روشنگری" که به همراه ماکس هورکهایمر نوشت، به بررسی تأثیرات منفی فرهنگ صنعتی بر خودآگاهی و آزادی فردی پرداخت. در زمینه‌ی موسیقی، آدورنو آثار مهمی از جمله "فلسفه‌ی موسیقی جدید" را نوشت که در آن به تحلیل و نقد موسیقی دوازده‌تنی و آثار کمپوزیتورهایی مانند آرنولد شوئنبرگ پرداخت. او همچنین به عنوان یک آهنگ‌ساز نیز فعالیت داشت و در آثار خود سعی کرد تا بین موسیقی و فلسفه پل بزند.
تئودور آدورنو به خاطر توانایی خود در تحلیل عمیق و دقیق جامعه و فرهنگ و همچنین برای ارائه‌ی نظریاتی که اغلب به چالش کشیدن نرم‌های پذیرفته‌شده بودند، از احترام بالایی برخوردار است. او به عنوان یکی از مهم‌ترین فیلسوفان قرن بیستم شناخته می‌شود و آثارش همچنان به عنوان منابع اصلی در بحث‌های فلسفی، جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب فلسفه‌ی موسیقی نو" ثبت می‌کند