نوشتار حاضر حاصل کنجکاوی های شخصی و گستاخانه در زندگی انسانی است که سوخته دلان عالم را در برابر روح سرکش و ذوق سرشار و عظمت فکر خود به تعظیم و کرنش واداشته است. حافظ در حافظه فرهنگ ایرانی یک «گشتالت» ناتمام است و همین مهمترین رازماندگاری اوست. همه گفته ها و نوشته هایی هم که طی ششصد و چند سال گذشته درباره او در یادها مانده و یا بر صفحه کاغذ نشسته، کوششی به منظور تمام کردن این گشتالت ناتمام بوده است. هدف نوشتار حاضر نشان دادن چرایی این ناتمام بودن است، نه تمام ساختن آن.
نگارنده در این مختصر جز در موارد معدودی که نیاز به تطبیق رویدادهای تاریخی با اشعار خواجه داشته است، از مراجعه به انبوه نوشته هایی که یرامون زندگی و قول و غزل او نوشته اند پرهیز کرده و سعی اش بر آن بوده است شنیدنی ها را از زبان خود او بشنود و دیدنی ها را در آیینه ی عبرت بیت بیت غزل هایش ببیند، ذهنیات و پیش داوری ها را به کنار بگذارد و با نقد عینیات نقاب راز و رمز را تا حد ممکن از رخسار کلمه و کلام او به یک سو زند.
در این سیر و سفر دانش روان شناسی، به ویژه روان شناسی شخصیت، خاصه روش فرافکنی، راهنمای این سالک مشتاق بوده است؛ روشی که تظاهرات شخصیت را در واکنش های عینی فرد به جستجو می نشیند، و رفتار کلامی را - در کسوت قول و غزل - عمده ترین دستمایه طرح نیمرخ شخصیتی فرد می داند.
دکتر رضا شاپوریان در دیار حافظ شیرین سخن به دنیا آمد. تحصیلات پیش از دانشگاهی خویش را در مدارس شیراز و سپس در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رسانید و دانشنامه ی لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس برای تحصیلات عالیه عازم آلمان شد و درجه دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه بُن دریافت کرد. پس از بازگشت به ایران٬ دکتر شاپوریان دردانشگاه شیراز به کار مورد علاقه خود که آموزش و پژوهش روانشناسی بود پرداخت و درهمان جا تا مقام استادی ارتقاء یافت.دکتررضا شاپوریان مدّتی نیز ریاست بخش روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شیراز را به عهده داشت و در طول خدمت آموزشی خود شاگردان بی شماری را آموزش داد که عده ای از آنها در حال حاضر خود جزو استادان٬ درمان گران٬ و پژوهشگران روانشناسی موفق در ایران و خارج از ایران هستند.