به این شعر مولانا توجه کنیم :
بار دیگر این ذرات اشنا
غرق می گردند در گردابها
مولانا در قرن هفتم هجری ، برابر با قرن سیزدهم میلادی زندگی می کرده است. در آن زمان یک تلسکوپ ابتدائی که در زمان گالیله ساخته شد، وجود نداشت ، چه رسد به تلسکوپ قدرتمندی چون تلسکوپ هابل.اما عکسهائی که تلسکوپ هابل از کهکشانها انداخته و یا مدلهائی از کهکشانها که به وسیله دانشمندان باتوجه به عکسها و اطلاعاتی که تلسکوپ هابل و عکسهای دیگر تلسکوپ های جهان مخابره می کنند طراحی شده اند، همه نشان دهنده شکلی از یک گرداب بزرگ است که ذرات به دور مرکز گرداب چرخ زده و از میان آن ذرات ، یک ستاره از ابر و غبار کیهانی زاده می شود. مولانا با چه دیدی توانسته منظره چرخش ذرات در کهکشانها را مشاهده کند.
خردی که در اشعار مولانا موج می زند در تمام مکاتب فلسفی و عرفانی جهان استنباط می شود. در اوپانیشادهای هند آمده است ، روح زمینی در انسان ، و روح خورشید در آن بالا در واقع یک روح است ، و روح دیگری وجود ندارد.
این تشابه اندیشه و جهان بینی میان عارفان شرق و باز تاب آن در ادبیات عرفانی نشانه آگاهی عارفان شرق همچون مولاناهاست که امروز دانش بشری .بر آن صحه می گذارد. طرح هشیاری ذرات عالم در اشعار مولانا، طرح تئو ری وحدت روحی است. نظریه وحدت روحی بر روح داشتن همه هستی از جماد گرفته تا ابر خوشه های کهکشانی اعتقاد دارد. بسیاری از مخالفین فلسفه وحدت روحی اعتقادی به زنده بودن و هشیار و آگاه بودن هستی ندارند. ویتگنشتاین یکی ار فلاسفه بر جسته، در یکی از نوشته های خودمی نویسد ، نظریه وحدت روحی قابل قبول نیست . شما چطور می خواهید باور کنید که یک سنگ دارای شعور یا اگاهی است ، اگر چنین تصوری بکنید ، شمایک خیال پرداز هستید. اما بر خلاف نظر فیلسوف برجسته اتریشی ، امروز نظریه کوانتوم ، زیست شناسی کوانتومی و نظریه سیستمها ، تئوری وحدت روحی را تایید می کنند.
امروز در تفسیر تئوری کوانتوم می توان به این نتیجه رسید که تمام ذرات بنیادی در تکوین ماده از خود نوعی شعور بروز می دهند. مسلما ، این شعور متنوع است. آگاهی در ذرات سازنده جماد همان نیست که در انسان و یا حیوان. بنابراین ، طبق نظر ویتگنشتاین سنگ مانند انسان شعور ندارد. این درست است. اما اتمهای سنگ در حد خود دارای شعور هستند. جمع ذرات ابتدائی در جمادات است که در تکامل و غامضیت خود ، ژن و سلول موجودات 1 سلولی را می سازد. آگاهی به معنی انرژی سازمان یافته ایست که از یک موج بسیط شروع شده و در سیر تکاملی خود جماد و گیاه و حیوان و انسان و ابر انسان را برنامه ریزی می کند.
مولانا می فرماید :
جمله ذرات عالم در نهان باتو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شما سوی جمادی می روید محرم جان جمادان کی شوید؟
در این ابیات زیبا، مولانا به ذراتی اشاره می کند که که در عالم هوشمند، بصیر و سمیع هستند. این صفات مخصوص ذراتی است که زنده و آگاه و هوشمند هستند. درست همان الکترونهای روحانی که سازنده روح و روان و من انسان هستند.در حرکت و سیر تکاملی خود به جماد و نبات و گیاه و حیوان وانسان و بالاتر از او تبدیل می شود.