چنان بود که تو گویی شخصیت «صورت» دارد، به نظر می رسید که این «صورت شخصیت» غیر جسمانی عامل حقیقی تغییر شخصیت است. اگر این صورت جراحت دیده، بد شکل، زشت با حقیر باقی می ماند ، بیمار علیرغم تغیرات ظاهری جسمانی رفتارش تغییر نمی کرد اگر امکان بازسازی این صورت شخصیت» وجود داشت، اگر میشد جراحات کهنه احساس را برداشت، در اینصورت، خود شخص، بدون جراحی پلاستیک هم تغییر می کرد . وقتی در این زمینه کاوش کردم، بیش از پیش پدیده هایی در تایید این حقیقت یافتم که کلید اصلی شخصیت و رفتار هر شخص، «تصویر ذهنی» و آن برداشت ذهنی و روحی است که او از خود دارد.
از اینجا فهمیدم که باز سازی تصویر جسمی، به خودی خود کلید اصلی تغییرات شخصیت نیست. در واقع جراحی صورت بر چیز دیگری اثر می گذاشت، اما همیشه هم اینطور نبود. مادام که این چیز دیگر نوسازی نمی شد، تغییری در رفتار و شخصیت بروز نمی کرد. تا این «چیز دیگر» تغییر نمی کرد ، علیرغم تغییر زیاد خصوصیات جسمی، شخص همان که بود باقی می ماند.