در این کتاب مختصر، یکی از برجستهترین فیلسوفان زنده آمریکایی این سوال را مطرح میکند که آیا قضاوتهای اخلاقی را میتوان به درستی عینی در نظر گرفت - سوالی که در طول قرن گذشته فیلسوفان را آزار میدهد. پاتنم با مرور آنچه او پیامدهای فاجعه بار تأثیر هستیشناسی بر فلسفه تحلیلی میداند - بهویژه، انحرافهایی که بر بحثهای مربوط به هدف قضاوتهای اخلاقی تحمیل میکند، پیشنهاد میکند که ایده هستیشناسی را کنار بگذاریم.
فلسفه اخلاق در دوران معاصر، بدون شک یکی از شاخههای حیاتی فلسفه است. در تقسیمبندی فلسفه تحلیلی، فلسفه اخلاق شامل سه ساحت است که از هم متمایزند و قابل بازشناسی هستند: فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی. فرااخلاق به عنوان بخشی از فلسفه اخلاق، در سه سطح به مسائل فلسفی میپردازد؛ دلالتشناسی، وجودشناسی و معرفتشناسی اخلاق.هیلاری وایتهال پاتنم (Hilary Whitehall Putnam) (۱۹۲۶ - ۲۰۱۶) یک فیلسوف، ریاضیدان و آمریکایی یهودیتبار است که بیشتر به خاطر فعالیتهایش در حوزهٔ فلسفه تحلیلی در دههٔ ۶۰ میلادی به خصوص بر روی فلسفه ذهن، فلسفه زبان و فلسفه علم معروف است. هیلاری وایتهال پاتنم در ۳۱ ژوئیه ۱۹۲۶ در شیکاگو، ایلینوی چشم به جهان گشود. تا ۱۹۳۴ که با خانوادهاش به ایالات متحده آمریکا بازگشت در فرانسه زندگی کرد. مادرش یک یهودی و پدر وی نویسنده و مترجمی سرشناس با تمایلات کمونیستی بود. پاتنم در سال ۱۹۴۸ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در فلسفه و ریاضیات از دانشگاه پنسیلوانیا شد. سپس تحصیلات تکمیلیاش را ابتدا در دانشگاه هاروارد و سپس در دانشگاه یو سی ال ای گذراند و در سال ۱۹۵۱ فارغالتحصیل شد. استادان او هانس رایشنباخ و رودلف کارنپ هر دو از پوزیتیویستهای منطقی بودند، یعنی همان مکتبی که رد دیدگاههای آن، از تلاشهای اصلی پاتنم بود.
وی نخست به تدریس فلسفه در دانشگاه نورث وسترن مشغول شد و سپس به دانشگاه پرینستون، جایی که رودلف کارنپ و گئورگ کرایزل (Georg Kreisel)، اساتید برجسته حوزهٔ منطق ریاضی، به تدریس اشتغال داشتند نقل مکان کرد و اقبال همکاری و آموختن از ایشان را یافت. پاتنم در سال ۱۹۶۲ با روث آنا ژاکوب (Ruth Anna Jacobs) که خود از مفسران مهم سنت پراگماتیسم آمریکایی در دانشگاه کالیفرنیا بود ازدواج کرد. وی سالهایی را هم به آموزش فلسفه علم در مؤسسه فناوری ماساچوست گذراند و از آن پس تا هنگام بازنشستگی به تدریس در مقام استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد خدمت نمود. تا پیش از دهه هفتاد، در فلسفه علم از طرفداران اصلی رئالیسم علمی محسوب میشد. برهان معجزه نبودن او مطرح میکند که موفقیت علم تنها با قبول دیدگاههای واقعگرایانه در علم قابل توضیح است. به عبارت دیگر اگر واژههای نظری در نظریات موفق علمی، به چیزی در عالم ارجاع ندهند یا احکام موجود در این نظریات صادق نباشند آنگاه موفقیت این نظریات همانند یک معجزه خواهد بود.
هیلاری پاتنام یکی از برجسته ترین فیلسوفان زنده آمریکایی است، فیلسوفی که نوشته های او در شکل دهی دستور کار فلسفه تحلیلی در چهل سال گذشته بسیار کمک کرده است. بسیاری از علاقه مندی های این کتاب در این است که با وضوحی غیرقابل انکار نشان می دهد که پاتنم تا چه حد منتقد جریان اصلی فلسفه تحلیلی شده است.
پاتنام ما را به همان شکلی که فلسفه باید تحریک می کند.