کتاب تن تن و سندباد

Tintin and Sinbad
کد کتاب : 18927
شابک : 978-9644170072
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1995
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 46
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تن تن و سندباد اثر محمد میرکیانی

"تن تن و سندباد" رمانی است از "محمد میرکیانی" برای گروه سنی نوجوانان که "محمدحسین صلواتیان" کار تصویرگری آن را به عهده داشته است. این اثر که تاکنون دو دهه از نگارش آن گذشته، همچنان از آثار برجسته و قابل دفاع در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان به حساب آمده و استقبال مخاطبان سبب شده تا بارها مورد تجدید چاپ قرار بگیرد.
قصه ی "تن تن و سندباد" از آنجایی شروع می شود که چند چهره ی قهرمان در داستان های غرب، به رهبری تن تن که خود یکی از معروف ترین این قهرمان هاست، راهی سرزمین های شرقی می شوند تا با قهرمانان شرق وارد جنگ و نبرد شده و آن ها را به زانو درآورند. اما قهرمانان شرقی به همین راحتی در برابر کسی زانو نمی زنند و در کنار رهبر خود سندباد، مبارزه ای نفس گیر و پرهیجان را آغاز می کنند.
نام دو قهرمان بزرگ افسانه ای که کودکان زیادی طی سالیان متمادی با آن ها خاطره داشته اند، سبب شده تا این اثر در نگاه اول توجه مخاطبین کودک و نوجوانان را به شدت جلب کند. اما "تن تن و سندباد" تنها قهرمانانی نیستند که در این داستان زیبا و خواندنی به مصاف هم می روند. از دیگر قهرمانانی که خوانندگان در این کتاب با آن ها رو به رو می شوند می توان به قهرمانان شرقی نظیر علاءالدین و غول چراغ جادو، رستم، علی بابا، پهلوان پنبه و قهرمانان غربی همچون سوپرمن، تارزان، کاپیتان هادوک و پروفسور اشاره کرد. در این ماجراجویی جذاب با "تن تن و سندباد" و یارانشان همراه شوید تا ببینید سرنوشت نهایی این نبرد چه خواهد بود.

کتاب تن تن و سندباد

محمد میرکیانی
محمد میرکیانی نویسنده کودک و نوجوان در سال ۱۳۳۷ در شهر تهران به دنیا آمد.وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در این شهر به پایان رساند و در کنار تحصیل به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد.وی دارای مدرک دکتری هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.میرکیانی در سال 1361 وارد گروه کودک صدای جمهوری اسلامی ایران شد و به نوشتن نمایشنامه‌های رادیویی و قصّه‌های ظهر جمعه پرداخت.مجموعه قصه روز تنهایی من محمد میرکیانی، در دوره پنجم کتاب سال جمهوری اسلامی ای...
قسمت هایی از کتاب تن تن و سندباد (لذت متن)
پسرک ماهیگیر مثل هرروز از کلبه بیرون آمد و نگاهی به روبه رو انداخت: دریا آرام بود. خورشید با نور نقره ای رنگش همه جا را رنگ آمیزی کرده بود. کمی دورتر، مرغ های دریایی در حال پرواز و جست و خیز بودند. پسرک ماهیگیر لبخندی زد و به طرف قایقش رفت. در همین حال با خودش گفت: امروز دریا آرام است و...

در گوشه ای از یک ساحل دورافتاده موج های کف آلود خودشان را به ماسه های نرم می ساییدند و دوباره به دریا برمی گشتند. تکه های قایقی متلاشی شده، بر ماسه های ساحل، خبر از غرق شدن سرنشینان آن می داد. در کنار آنها، چند نفر، تن تن و یارانش روی شن های نمناک افتاده بودند. آنها چنان به خواب فرو رفته بودند که صدای مرغ های دریایی هم بیدارشان نمی کرد. ناگهان خرچنگی از زیر شن ها سر درآورد و چنگال هایش را به اطراف چرخاند. چنگال خرچنگ، بی اختیار به یکی از پاهای پشم آلود میلو فرو رفت. میلو پارس دردآلودی کرد و از جا پرید و روی صورت کاپیتان هادوک افتاد. کاپیتان هادوک هم وحشت زده از جا پرید و فریادی کشید. با صدای آنها، تن تن و پرفسور و سوپرمن هم از آن حالت خواب آمیخته به بیهوشی بیرون آمدند. تن تن چشمانش را با دست مالید و با نگرانی پرسید: «ما کجاییم؟ کمک! کمک!» پرفسور که سرحال تر از بقیه بود گفت: «از کی کمک می خواهی تن تن؟ در حال حاضر در یکی از ساحل های دورافتاده ی مشرق زمین هستیم.» سوپرمن زودتر از بقیه ی افراد سرپا شد و گفت: «پس ما غرق شدیم؟! ای سندباد لعنتی! تو قصد جان ما را کرده بودی. به زودی جواب تو را خواهم داد.» کاپیتان هادوک گفت: «دیگر از این حرف های گنده گنده ی تو خسته شده ام. نمی خواهد این قدر برای سندباد نقشه بکشی. چرا این همه حرف می زنی! نمی توانی ساکت باشی؟!» تن تن گفت: «آرام باش کاپیتان! اگر سوپرمن را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم. در حال حاضر، تنها کسی که می تواند ما را نجات بدهد، سوپرمن است.