اگر بخواهیم تفکر انگلیسی و آمریکایی درباره ادبیات در قرن بیستم را بشناسیم، باید به سراغ یک شخصیت قرن نوزدهمی یعنی متیو آرنولد برویم. او معلمی انگلیسی، شاعر و استاد شعر در دانشگاه آکسفورد بود و نخست با شعر "ساحل دوور" به شهرت رسید، شعری غم بار که زمانی بسیار مشهور بود و تقریبا در همه گل چین ها نقل می شد. دیدگاه های آرنولد بر منزلت ادبیات بسیار افزود اما کاملا تازه و نو نبود. اندیشه اصلی و محوری این بود که ادبیات جدا از ویژگی های زیباشناختی و لذت بخش اش،آموختنی های دیگری نیز دارد. این نظر از دوران باستان مطرح بود و در طول قرون بارها و بارها مطرح شد. تامس جفرسن،که بعدها رئیس جمهور ایالات متحد شد، در نامه ای به سال ۱۷۷۱ می نویسد 《خواندن صحن ای شورانگیز و ماندگار از وظیفه متقابل پدر و فرزند در شاه لیر عملا بیش از تمامی کتاب های خشک اخلاق و الهیات که تا به حال نوشته شده بر ذهن دختران یا پسران ما تاثیر می گذارد.
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
برای شروع مبانی نظریه ادبی عالی بود نشر ماهی از همه بهتر نشرهای دیگر فصل سکسوالیته را حذف کردهاند